در زمانهای قدیم دست شیر قوی هیکلی در تله گیر کرده بود و شیر قصه ما از شدت درد مدام نعره می کشید و صدای نعره او تمام جنگل را پر کرده بود.
حیوانات جنگل از صدای شیر ترسیده و در گوشه ای پنهان شده بودند .
از قضا در آن نزدیکی شغالی زندگی می کرد که به قول امروزی ها واقعا شغال بود.
وقتی همه حیوانات جنگل به شکار مشغول بودند این شغال چاپلوس با نهایت زرنگی و تملق و دو رنگی ،با پاچه خورای این حیوان و آن حیوان روزی خود را بدست می آورد و برایش مهم نبود طعمه کدام حیوان است ،چنان پاچه هایش را می خاراند و حیوان ارباب را خرسند می کرد که آن ارباب از باقیمانده غذایش برای شغال اندکی سهم قائل می شد و خود این شغال حتی نمی توانست موشی را شکار کند تا شکم خود را سیر کند.
حال این خواراندن پاچه در حد خالی کردن زیر پای دیگر حیوانات جنگل باشد یا این که نقشه قتل شغال نگون بخت دیگری که در واقع هم صنف و همکار او ،برایش مهم نبود.
شغال که شیر را در دام دید از فرصت استفاده کرد و به نزدیکی شیر آمد و اوضاع را بر انداز کرد.
وقتی شیر را گرفتار دام دید شروع به جویدن ران های پای پشتی شیر کرد تا شکمی سیر نماید و جرئت نکرد از جلو شیر به او دست درازی کند.
همان شیری که بارها پاچه خواری اش را کرده بود و برایش متملق بود و او را قوی ترین و با شهامت ترین حیوان جنگل نامیده بود.
وقتی شیر این وضعیت را دید به فکر فرو رفت تا شغال را فریب دهد و او را از بین ببرد به همین جهت به شغال گفت :ای شغال عزیز بیا قلب مرا بخور که بهترین قسمت بدن من برای شغال ها است تا من هم بمیرم و از این وضعیت نجات یابم.
شغال که در شغال بازی دست خیلی از حیوانات جنگل را از پشت بسته بود خطاب به شیر گفت:نخیر ،ران های شیر گرفتار خوشمزه ترین جای بدن شیر برای شغال هاست.
درس اخلاقی:
اگر شهامت دارید لطفا قلب شیر در بند را جستجو کنید نه ران هایش را .
سلام سلام بچه ها
من اومدم به خونه ی شما
با خودم بهرامی آوردم
همونی که شما ها می خواین
تو رامسر خودمون شیره کیه شغاله کیه؟
بعضی ها نه شهامت دارند و دنبال قلب می گردد
بلکه دنبال پول می گردند که چطوری کیسه خودشون را پر کنند
قابل توجه آقای (...)
سلام
از اتهام به دیگران خودداری کنید
سپاس
کاش نقشه سرزمینم بجای گربه شبیه سگ بود تا مردمش بجای خیانت وفا داشتند...