پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

و اما براستی حقیقت چیست؟

                                                                    puzkhand.blogsky.com

 

 

 

 

در ابتدای مطلبم لازم می دانم به یاد آوری این نکته بپردازم که مطالب ذیل صرفا عقیده و نظر نویسنده وبسایت است و ازآنجائیکه صاحب اندیشه را نمی توان صرفا جهت اندیشیدن متهم نمود،لازم دانستم تحلیلی در زمینه اهانت به قرآن کریم ،آن کتاب آسمانی داشته باشم تا ناقدان نگویند پوزخندگاهتان خشکیده است؟

بارها برایمان اتفاق افتاده و شاهد آن بودیم که در مسیر راه یا در زندگی روزمره مان  زنان و دختران با حجاب و یا حتی بی حجاب ، وقتی با یک مبلغ دینی معمم برخورد می کنند ظاهری مشروع به خود می گیرند و خود را جمع و جور می کنند و یا هنگامی که در اتومبیلی سواریم و به امامزاده ای در مسیر حرکت رسیدیم راننده صدای موسیقی را کم کرده و بعد از گذشتن از آن مکان مجددا صدای آن را بلند می کند. و یا افراد خلافکار در حضور افراد متدین هرگز دست به خلاف نمی زنند و یا اگر در جمعی یک شخص  متشخص حضور داشته باشد از اظهار نظر بی مورد و حرف نسنجیده و نا صواب پرهیز می شود . اما حقیقت این کارها چیست ؟ آیا جز اینست که حرمت مکان یا شخص مورد نظر را تا حدودی حفظ نمائیم ؟ حال در مورد عکس و صداقهای فوق چه نظری دارید؟

درمکانی که هیچ شخص متشخصی حضور نداشته باشد. ازجلوی مکانی می گذریم که واقعا تقدس نداشته باشد و یا در مسیری که می رویم شاهد برخورد زنان و یک مبلغ دینی باشیم که آن مبلغ خود ظاهری مضحک داشته باشد که شارع آن وضعیت را تائید ننماید.آیا باز احترام ها حفظ می شود یا بالعکس متی و گستاخی  می شود.

نگارنده ضمن محکوم کردن حرکات مشکوک و توهین آمیز علیه مسلمانان، خصوصاً قرآن کریم آن کتاب مقدس که در قرن حاضر کم سابقه نیست به اختصار به ادامه مطلب می پردازد.

جهان اسلام که حدود 1400 سال از عمر ظهورش می گذرد شاهد رشد یک ملیاردی و خورده ای پیروانش می باشد که همگی در کتاب و پیامبر با یکدیگر مشترکند.

اما مهمترین سوال مطرح شده در این بخش اینست که چه تعداد از این جمعیت که بالغ بر یک پنجم جمعیت کره زمین است تابع مطلق یا اقلا نسبی  قرآن بوده اند. کتابی که خداوند منان جامع ترین و کامل ترین نسخه شفا بخش زندگی            را در آن گنجاند و و نقشه راهی برای تمامی مسلمین عالم در آن تزسیم کرده است .

قرآنی که تاکید می کند ویل للمصلین ،الذینهم عن صلالتهم ساهون،الذین هم یراعون و یمنعون الماعون.

قرآنی که تاکید می کند لما تقولون مالا تفعلون.

قرآن که متذکر می شود. ان الملوک اذ دخلوا الی القریه افسدوها.

قرآنی که پرهیز از دروغ گویی و خیانت را در دستور کار مسلمانان قرار می دهد.

قرآنی که پرهیز از تفرقه و جدائی در صفوف مسلمانان را موکد می گردد.

قرآن که بارها و بارها انسان را به تفکر فرا می خواند.

قرآن که مسلمانان را از رفتن زیر سلطه زور و ظلم و استبداد بر حذر می دارد .

قرآن که . . .

آری قلم نگارنده ناگهان این بیت پروین اعتصامی را به یاد می آورد که

حد به گردن داری و حد می زنی         گر یکی باید زدن صد می زنی

من مسلمان ، وقتی از انجام دستورات قرآن باز می ایستم و از آن روی بر می گردانم چه انتظاری از قرآن های بر سر نیزه سربازان معاویه خواهم داشت ، که مولا می فرماید : آن قرآن را به زیر افکنید قرآن ناطق منم.

پس به خود آییم که شاید توهین کفار به کلام خدا تلنگری بر روح مسلمانان و اتمام حجتی برای نوع بشر باشد که.....

ارجعبی الی ربک راضیه المرضیه ، فادخلی فی عبادی،وادخلی جنتی.

پوزخندی به شورای اسلامی شهرستان رامسر

  

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                               
    

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  با چه مجوزی مدیرسایت شورای اسلامی شهرستان رامسر در حاشیه سایت ، از جناب آقای  امینی شاد به عنوان قبولیش در کارشناسی  ارشد رشته ای در دانشگاه تجلیل به عمل آورد؟ در ضمن لینک وبلاگ سید کمال سیدی نیز در سایت رسمی شورا تامل برانگیز میباشد.

چند سوال که باید پاسخ داده شود؟

1-آیا سایت رسمی شورا شخصی می باشد؟

2-آیا سایت شورای شهر برای تمام کسانی که در کارشناسی ارشد قبول شده اند در حاشیه سایت تبریک درج کرده است؟

3- آیا وظیفه مدیر سایت شورا اینست که وقت کاری خود را که حقوق آن توسط بیت المال تهیه می گردد جهت تبریک به افرادی مشخص صرف نمایدو یا وظیفه آن چیز دیگری است ؟

4-وظیفه سایت شورای شهرهر شهرستان چیست؟

بی گناه

                                                                    puzkhand.blogsky.com

 

 

 

 

 

 

 

میله های زندان مرد تنها را می فشرد و در فشارهای سنگین ، نفس می کشید . همه سرد بودند و او انگار با آنکه بارها فریاد کرده بود بی گناه است اما انگار کسی نمی شنید.اصلا کسی به حرفش گوش نمی داد ،انگارهمه دوست داشتند او پشت میله ها باشد. از لباس راه راه که تنش کرده بودند تنفری زیاد داشت...می دانست حقش این نیست ،افسوس انگار همه دست در دست هم در فکر نابودی او بودند ،مرد غرق سکوت بود. تنها چیزی که در پشت میله ها آرامش می کرد خیره شدن به یک گوشه و در سکوت بی صدا فکر کردن بود.فکر می کرد و فکر...اما همیشه اینگونه نبود ، چون گاهی فریاد بلندش نگهبانها را کلافه می کرد و برای ساکت نگاه داشتنش مجبور بودند دهانش را ببندند . بارها فکر فرار از ذهنش عبور کرده بود اما سودی نداشت چون بیرون هم همین بود...این فکر را از سرش بیرون کرد .

 به فکر چاره ای تازه افتاد و این راه حل درست یک هفته بعد اجرا شد. زمانی که نگهبان برای بردن او آمده بود ، با مرد زندانی در حالی که به سقف آویزان بود روبه رو شد. او خود را راحت کرده بود. با ساختن طنابی از لباس راه راه ، خود تمام قصه را پایان بخشیده بود . نگهبان، مسئول زندان را برای بردن او خبر کرد و مسئول زندان با شنیدن این خبر پوزخندی زد و زیر لب گفت: کار ما را راحت کرد ،چون فردا حکم اعدامش اجرا می شد...

این را گفت و جسد بی گناه را تنها گذاشت.

تبریک

                                           

                     

  

                             جناب آقای پویا فضل کریمی   

 

بدینوسیله  مدیریت وبسایت پوزخند  قبولی شما درمقطع کارشناسی ارشد رشته تجزیه دانشگاه سمنان را تبریک عرض نموده و آرزوی موفقیت شما در دیگر زمینه ها را از خداوند منان خواستار است.

شب قدر و آموزش سریع ریا

شب 19 ماه رمضان این sms بدستم رسید.

"مراسم شب قدر،امشب ساعت 11 شب مصلی بزرگ رامسر. پخش مستقیم از سیمای مازنداران .هیات ... ستاد ... /. 

 

تحلیل: چه نیازی به یاد آوری پخش مستقیم مراسم شب قدراز سیمای مازندران است؟؟؟

کدام حاجی کدام آقا !!!

همه  حرفها را بشنوید و از بهترینشان تبعیت کنید.

مدتی پیش بود که بدنبال کتاب "حاج آقا " صادق هدایت می گشتم. به یکی از کتابخانه های شهرستان رجوع کردم اما کتابدار جواب منفی داد و گفت کتاب مورد نظرموجود نمی باشد ، به کتابخانه های دیگر رجوع کردم و متوجه شدم مدتی پیشتر این کتاب به همراه  بعضی از کتب دیگر از سطح کتابخانه های کشور جمع آوری شده است. کتابهایی که یا نویسنده شان در داخل ایران حضور ندارند و یا عنوان کتابها با تفکرات مسئولین وزارت ارشاد سازگارنیست. ولی به راستی چرا این کتابها از سطح کتابخانه های کشور جمع آوری شد، سوالی است که پاسخ آنرا با خواندن قسمتهای از کتاب حاج آقای صادق هدایت  دست پیدا خواهیم کرد.

حاجی ابوتراب در ماه ذیحجه، شب عید قربان حاجی و حاجی زاده به دنیا آمد.اگر چه 89سال از عمرش می گذشت و یادگار زمان ناصر الدین شاه بود اما نسبت به سنش شکسته بود... پدرش حاجی مشدی فیض الله بود که در بازارچه زعفران دکان تنباکو فروشی داشت. سال قحطی کلی مال حلال و حرام را زیر و رو کرد و پشت خودش را محکم کرد... یعنی تنباکوی تحریم شده را به قیمت ارزان می خرید و به قیمت گران می فروخت... تمام ارث حاجی فیض الله به پسر یکدانه اش ،ابوتراب رسید که حاجی بدنیا آمد... (حاجی ابوتراب)از وقتی که وارد سیاست شده بود، مرتب روزنامه را به پسر کوچکش کیومرث که از مدرسه بر می گشت می داد و او هم با صدای دورگه تکلیف شده اش روزنامه می خواند و حاجی به حالت پرمعنی سرش را می جنباند ، مثل اینکه در میان خط ها هم رموزی کشف می کرد که هر کس نمی توانست بفهمد...هر چند که حاجی از دست دنیا گله مند بود و خودش را به شغال مردگی می زد و ورد زبانش بود که"عهد و زمانه بر گشته و دوره آخر زمانه". چون همسایه ، خانه خودش را به قیمتی که حاجی مشتری بود نفروخته بود یا کوچه برای اتومبیل او تنگ بود و یا ...

اما موضوع زنهایش جدی بود.بیلان زندگی زناشویی حاجی عبارت بود از 6 زن طلاق گرفته و 4 زن که سرشان را خورده بودند و 7 زن دیگر که در قید حیات بودند و اهل بیت او را تشکیل می دادند...اما جاجی در مقابل زن بی طاقت می شد. با وجودیکه اندرون خانه اش پر از صیغه و عقدی بود،هر وقت زنی را می دید طرف توجه او واقع می شد...حاجی به مذهب هم معتقد بود .اگر چه با خودش می گفت کی از آن دنیا بر گشته؟ اگر راست باشه. و مثل عقاید سیاسی اش به آندنیا هم اعتقاد محکمی نداشت. مگر با پول نمی شود حج و نماز و روزه را خرید؟ پس هرکس پول داشت دو دنیا رو هم داشت...ماه رمضان به بهانه کسالت روزه را می خورد ، اما جلوی مردم تسبیح می انداخت و استغفار می فرستاد و در مناقب روزه سخرانی می کرد...ظاهرا بهمه رنگ در می آمد و حرفهای ضد و نقیضی میزد، برای اینکه به قول خودش از نان خوردن نیفتد. چون حاجی معتقد بود زندگی یعنی تقلب، دروغ ، تزویر، پشت هم اندازی و کلاه برداری. زیرا جامعه ی او روی این اصول درست شده بود...اعتقاد و مذهب و اخلاق و این حرفها همه دکانداریست. اما باید تقیه کرد،چون در نظر عوام مهمه ...

همانطوری که باستان شناس در مقابل آثار کهن به دیده احترام می نگرد، مردم هم به ریخت و هیکل و افکار حاجی آقا که مظهر دوره ی ارزانی و قلدری بود احترام می گذاشتند. حاجی آقا به نظرشان مردی درستکار و متدین و آبرومند و اغلب پشت سرش شنیده می شد"حاجی نگو فرشته بگو". (حاجی می گفت)تا موقعیکه مردم سر به گریبان آندنیا و شکیات و سهویات نباشند در این دنیا مطیع نخواهند ماند....اگر مردم را از عقوبت آندنیا نترسانیم و در این دنیا از سرنیزه و مشت و توسری نترسانیم فردا کلاهمان پس معرکه است.... اگر عمله روزی 10 ساعت کار میکنه و جان میکنه و به نان شب محتاجه و من انبار قالیم تا طاق چیده شده باید معتقد باشه که تقدیر این بوده... مردم باید گشنه و محتاج و خرافی بمانند تا مطیع باشند . وظیفه ی ماست که مردم را احمق نگه داریم تا سر بگریبان خودشان باشند و تو سر هم بزنند... عجالتا جامعه گاو شیرده ماست و دنیا به کام ما میچرخه... ما نمی خواهیم که شما بروید و نماز و روزه مردم را درست کنید. بر عکس ما می خواهیم که به اسم مذهب ، آداب و رسوم قدیم را رواج دهیم .ما به اشخاص متعصب سینه زن و شاخ حسینی و خوش باور احتیاج داریم و نه دیندار مسلمان... باید کاری کرد که برزگر و دهقان خودش را محتاج من و شما بدانه و شکرگزار باشد. برای اینکه ما به مقصود برسیم باید او ناخوش و گشنه و بی سواد و شکرگزار باشه و حق خودش را از ما گدایی کنه... اما فراموش نکنید که ظاهرا برای مردم باید اظهار همدردی و دلسوزی کرد ، چون امروز مد شده ،اما در باطن باید پدرشان را در آورد. یک حرفهایی که مد شده و این حربه ماست... حالا صلاحه که اقدامات رضاخان را پیرهن عثمان کنیم و به او فحش بدیم و ناسزا بگیم ، برای این که بهتر به مقصود برسیم...عوض شدن جامعه یعنی مرگ ما و امثال ما. پس وظیفه شما رواج قمه زنی ، سینه زنی، بافور خونه ، جن گیری، روضه خوانی، تشویق آخوند و نطق و موعظه بر ضد حجابه... چادر نماز و چادر سیاه و عمامه را بین مردم تشویق و در صورت لزوم توزیع کنید.