پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

رواج بت پرستی یا رواج خرافه پرستی

یکی از بهترین داستان های کوتاه نیمایوشیج، داستان کوتاه"مرقدآقا"ست.داستان مرقد آقا سال 1309نوشته شد وپیش ازانقلاب چندبار چاپ و در مجموعه ای با ارزش از پنج داستان نیما، که انتشارات نیل آن را با عنوان کندوهای شکسته در سال۱۳۴۹ منشتر کرد، نیز آمده است. مرقد آقا حکایت روستائی جوانی است که با بستن پارچه ای رنگین به شاخه نورس درختی در جنگل آن رابرای ساختن چوب دستی نشان می کند.

روستائیان اسیر در باورهای خرافی درخت را نظر کرده می پندارند وبه سنتی که در شمال ایران رایج بود، با بستن پارچه بر شاخه های آن مراد می طلبند.

قهرمان داستان، که خود نیز به خرافه ها باور دارد، قربانی خرافات شده و به دست روستائیانی که درخت را نظرکرده و مقدس می پندارند، به قتل می رسد.

نیما در داستان مرقد آقا توهماتی را با هنرمندی روایت و تصویرمی کند که بر بستر باورهای خرافی در ذهنیت مردم به قدرت رسیده و در مناسبات اجتماعی عینیت می یابند.

  *** 

از زمان آغاز حیات اجتماعی ،انسان ها در صدد برآمدند تا به مدد افکارو ابزار، نسبت به حوادث آینده وقوف یابند و از اتفاقات ناخوشایند جلو گیری به عمل آورند تا بدین گونه برترس ها فائق شوندو به احساس امنیت دست یابند.این نقطه را می توان زمان زایش و ترویج باورهای خرافی دانست.به طور کلی از دیدگاه اجتماعی خرافه یک پدیده روانی اجتماعی است که از هزاران سال پیش تاکنون در ذهن بشر چنان نفوذ کرده است و طرز تفکر او را تحت تاثیر و سلطه خود در آورده است.

 امروزه در جامعه‌ای مانند کشور ایران که حرف از تمدن، فرهنگ چند هزار ساله و آموزه‌های غنی دینی است، باز شاهد معضلاتی از قبیل خرافه پرستی یا گاهی اوقات به شکل تعمیم یافته ی بت پرستی هستیم که سودجویی‌های کلان از جمله تبعات آن است.

 دکترامان‌الله‌ قرائی مقدم-استاد دانشگاه و جامعه‌شناس-از جمله دلایل خرافه پرستی را فقر اعلام و تصریح می کند: در مشرق زمین و در کشورهای فقیر که افراد نمی‌توانند به امیال و خواسته‌های خود در حالت واقعی برسند گرایش به خرافات بیشتر می‌شود و هر چقدر مردم از طبقات پایین‌تر اجتماع باشند و فقیرتر باشند به رمل و اسطرلاب اعتقاد بیشتری پیدا می‌کنند.

تصویرحاضر، درختی،معروف به"آقا دار"در جنب مسجد خانسر رامسر است که محل نصب پارچه های برخی اهالی شده است )درخت آقا دار نیازمند تبر تیزمسئولین شهرستان بویژه امام جمعه و مسئول اداره اوقاف و امور خیریه است، اگر خواهان ریشه کنی خرافات در شهرستان هستند). 

امیدواریم در ماه مبارکی که پیش رو داریم روشنگری های مربوط صورت گیرد تا خدای ناکرده انشعابات خطرناک و خرافه پرستی که خواست کشورهای دین ستیز است، به وجود نیاید

 

چرا دلهای مسئولانمان به هم نزدیک نیست؟

هر شهرستان معمولا بر دو ستون استوار است که ستون معنوی آن امام جمعه و ستون سیاسی آن فرماندار می باشد.با تکیه بر این ستونها می توان شهرستان و شهرهای متبوع را به سمت پیشرفت سوق داد.متعاقبا مردم هرگز نمی توانند با اتکا به یکی از این نهادها دیگری را رها نمایند وبا این وجودانتظار پیشرفت نیز برای آن شهر آرزو شود.همانطوری که می دانیم چیزی کمتر از 5 ماه از انتصاب فرماندار شهرستان رامسر نمی گذرد.دوره ای که برای پیشرفت وقت و زمان بسیار طولانی است.متاسفانه در طول این مدت هر دو نهاد معنوی و سیاسی شهرستان رامسر با یکدیگر در تنازع بودند و یا همان طوری که وبلاگ خبری امتداد بیان نمود دلهایشان از هم دور بود که با حضورآیت الله محی الدین حائری شیرازی از اساتید مطرح اخلاق کشور این دلها به یکدیگر نزدیک شد.سوالی که از ذهن افکار عمومی می گذرد اینست که مردم بی گناه شهرستان چه تقصیری دارند که مسئولان شهرشان که باید راعی باشند بر سر مسائل پیشرو ادبیات قهرانه را برگزینند و سوال مشابه دیگری که از زبان وبلاگ فریاد رامسر جاری شد و متاسفانه در هاله ای از ابهام است "جدا چرا چنین شد؟"اگر قرار باشد در جامعه ای زندگی کنیم که دلهای مسئولینمان از هم دور باشد چه بر سر مردم خواهد آمد؟سوالاتی که شاید خیلی ها پاسخ آن را دانسته باشند ولی از ابراز آن پروا دارند. 

پیوند دریادیم

رییس ارشادی که با رسانه های مجازی رابطه ندارد!

رسانه ها، ارتباطی تنگاتنگ با نظام سیاسی و اجتماعی هر جامعه دارند تا جایی که به منظور انجام هرگونه کودتا یا تحرک مردمی، تصرف رادیو و تلویزیون یا هر منبع تبلیغاتی دیگر توسط مخالفان وضعیت موجود، اولین هدف به شمار می رود.

 در این میان سایت ها و رسانه های مجازی نیز نقش بسزایی دارند.هم اکنون با رشد سریع فن آوری، اینترنت بسیار سریع تر از روزنامه ها و جراید باعث انتشار خبر و تاثیر پذیری جامعه می شود و منبع بسیاری از جراید خبرهای همین سایت ها و خبرگزاری هاست.

این مقدمه کوتاه را گفتم تا به ماجرایی اشاره کنم.چند روز پیش برای انجام کاری نزد رییس اداره ارشاد شهرستان رامسر -حجت الاسلام مختاری-رفتم.

از آنجایی که برای انجام کارم ناگزیر به نگارش درخواست مکتوب بود،خود را وبلاگ نویس و همکار خبری برخی سایت ها معرفی کردم.

منشی نامه ی مرا نزد ریاست محترم برد و چند دقیقه بعد برگشت و گفت:" حاج آقا فرمودند نیاز به معرفی خود به عنوان مدیر وبلاگ و همکار سایت و... نیست."

مجددا" تقاضای جدیدی نوشتم و شخصا نزد حجت الاسلام مختاری رسیدم.کمی گفت و گو کردیم و توضیح دادم که وبلاگ نویسم و شاید آقای رییس نوشته های مرا در برخی سایت های استان دیده اند!

رییس ارشاد رامسر در کمال خونسردی در حالی که چای می نوشید و بر صندلی خود تکیه زده بود،گفت :نه؛ من با وبلاگ شما آشنا نیستم و اصلا من با سایت ها کاری ندارم و رابطه خوبی نیز با آنها ندارم.

خداحافظی کردم و از اتاق خارج شدم.طنین جمله پایانی آقای رییس هم چنان در گوشم مانده است!رییس یک اداره فرهنگی که از قضا همین سایت ها و وبلاگ ها زیر مجموعه آن هاست اذعان می دارد که با رسانه های مجازی کاری و رابطه ای ندارد.چرا؟!من تاکنون به نتیجه ای نرسیدم. 

تیر ۹۰/ییلاق لپاسر رامسر

  

 

 

 

   

  

 

   

 

 

 

چای بی رنگ

چای محصول عمده مردم شمال ایران،خصوصا از کلارآباد تا لاهیجان و روستاهای تابعه آن است.

نمی خواهم به این مهم بپردازم که ایران در تولید چای کجای رده بندی جهانی قرار دارد و یا اینکه چای چه فوایدی می تواند به همراه داشته باشد،هر چند با بی تدبیری مسئولان کشوری ذائقه ی ایرانیان از چای خالص و طبیعی شمال برگردانده شده و چای های وارداتی و انواع دم کردنی ها جایگزین شده اند. کشاورز چایکار تمام هم و غم خود را برای تولید این نوشیدنی نادر به کار می گیرد و چه مشقت هایی را که تحمل می کند.

کشاورز هزینه هرس،هزینه نگهداری بوته ی سبز چای اعم از کود ،شخم ...هزینه برداشت اعم از چیدن برگ چای ،تحویل به کارخانه دار،حمل برگ برای سیلوهای خشک کنی و...را تماما پرداخت می کند،مشکلات را به جان می خرد تا بلکه دولت برگ سبز چای را بخرد و او بتواند زندگی کند.

متاسفانه هم اکنون چایکاران شمالی از زمان برداشت چای در دومین ماه بهار تا امروز حتی یک ریال نیز بابت تولید دریافت نکرده اند؛این در حالی است که سال ها قبل(حتی قبل از انقلاب)پیش از برداشت چای دولت مبالغی را به عنوان مساعده به چایکاران پرداخت می کرد و بعد به صورت اقساط از کشاورز کسر می کرد.در سال های اخیر ارائه این گونه مزایا -که طبیعتا به نفع کشاورز بود- کم تر و کم ترشد و یا به کلی از بین رفت.

سوال اینجاست اولا این کشاورز که عمده محصول یا برخی اوقات تنها محصولش چای است و اکنون بعد از تقریبا 2 ماه از تحویل برگ سبز حتی یک ریال را هم دریافت نکرده چگونه گذران زندگی کند و سوال دوم این است که چگونه چایکار با امید و علاقه بیشتر به تولید بهتر و بیشتر همت بگمارد و یا در جهت بهبود مطلوبیت چای هزینه نماید؟

درد دل چایکار زحمت کش شمالی شاید به گوش مسئولان نرسد،چرا که زن و بچه آقایان با فراغ خاطر در ساختمان های شیک آرمیده اند و خودشان نیز هر روز در دفتر شان در کمال آرامش چای می نوشند و با راه انداختن دعواهای زرگری و جن گیری و گروه انحرافی و... خوش می گذرانند.

 بسیارند بندگان خدایی که در فکر دریافت دسترنج شان شب ها را به صبح می گذارند و روزها را با آه و فغان به سر می برند.

مسئولی که در کمال راحتی و بدون دغدغه در محل کار و اتاق ریاست شان چای می نوشد،یادش باشد که چهره چایکار شمالی تکیده و پیش خانواده اش شرمنده است.او حتی نمی تواندچای تولیدی خودش را نیز بی اضطراب و دغدغه بنوشد.

 

لطفا این غدر قلت ننویصید

 

 

آغایان ، خوانم ها ، شما را به خدا این غدر قلت ننویصید و قلت نخانید ! ضشط اصط !

وضع علیل شهر من/رامسر

 

                                                                         

 

باشـــد ار تهـران دمــــی در فکـــر شهـــر(م)رامســــر

یــا که باشـد سـاری انــدر فکـــر ایــن شهـــر گهـــر

قـــول خـواهــــم داد بــا سوگنــــــد جــــانــی خــودم

می شـــود مازنـــدران در کشـــورم چـون تاج ســـر

 

لیـــک چــون بسیـــار دور از مرکـز استــان شدست

چون گلی پژمــرده در ایــن گوشــهء(ی) بستــان شدست

مردمـــان ایــن گـــل پــژمـــرده پـــر دردنـد و آه...!

نـالـــه هــاشـــان بــس دوای درد بـی درمـان شدست

 

سـالـــها بـس بـــوده شهــــرم در هجـــوم اختــــلاس

یا هماکنــــون باشــد انــدر دســــت بـــوم اختــــلاس

بی شک این پژمرده گل جان می گرفت می شد اگر

صـرف شــادابـــی ایـن گـــل آن رقــــوم اختــــلاس

 

آمــدنــــد بسیــــار بــس پـــروانــه هـــای کشـــورم

در دل پـژمــــردهء ایـــــن گــل کــه باشـد دلبـــــرم

لیــک یک پــــروانه دل را از برای گل نسوخــــت

بیشتـر می سـوزدم این، چون گلــی در پـــرپـــــرم

 

رامســـر زیبـــا و معــروفســت بـا نـام عــــــروس

در میـــان شهـــرهای کشــــورم تنـــــها ملــــــوس

لیـــک آنقــــدر از حقــــوق شهـــر مــن پامال شــد

چهــرهء شهــرم شده مـاننـــد انسـانــــی عبـــــــوس

 

هــرکه آمـد رامســـر فکــــرش چپـــاول بوده-است

دستــرنـــــج بیـــگـنـــاه مـــــردم تنـــاول بوده-است

قصـــد ایــن نـامـــردمـــان بــی شک بگویم با شمـا

قصـــد همــدردی نبــوده، بــس تطـــاول بوده-است

 

آمدنـد بــر مــردمـــان شهـــر مــن هـــی تـاختنـــــد

شـاد شهـــرم را به ســان غـــم سرایـــی سـاختنـــــد

با هــوســـرانــــی بــی حـــد و حصـــاری تاکنـــون

در قمـــاری ناجــوانمردانـــــه(به)شهــــــرم بـاختنــــــد

 

لیک هرگــــز دم بـر آورده وکیـــل شهـــــر مـــن؟!

یا امام جمعــه کــــو باشــــد کفیـــل شهـــــر مـــن؟!

مصـــرع بعــــــدی دلیـــــل ادعــــای ایـن حقیــــــر

مثـل روز روشنــی، وضــع علیـــل شهــــر مـــن!!

 

شهـــر من شهـــر شهیــدان به خـــون غلتیـــده انـــد

مردمـــان شهــرمـن خـــون و شهـــادت دیـــده انـــد

پس چرا این شهـر بیــدارم شــده بیغــــولـــه جــــا؟!

خسـروان شهــر(م) آری بـــی خیــــال خوابیـــده انــد!!

............................چرا؟!.............................

شعر: ناله رامسری

 

درخواست یک استاد دانشگاه برای اجرای یک پروژه امنیتی

                                                                                                                                                                                                                            

چندی پیش مطلبی با عنوان "خیر بزرگ رامسر" که مصاحبه ای با حاج حسن احمد نژاد بود در خروجی وبسایت قرار دادم که بازتاب بسیارخوبی داشت.دیروز در هنگام چک میلم با درخواست یک استاد دانشگاه مواجه شدم،عین ایمیل را برای مطالعه مخاطبین گرامی در ذیل مطلب  قرار می دهم.امیدوارم گامی مثبت در جهت نهادینه کردن پروژه مربوطه برداشته شود.

کسانی که تمایل به همکاری دارن با قرار دادن کامنت مشخصات شخص فوق الذکر را برایشان ارسال می نمایم.

"با سلام دوست عزیز

مطلبی در رابطه با خیر بزرگ رامسری خوندم ازتون

من مدرس دانشگاه و اصالتا تنکابنی و یک رگ هم رامسری هستم بنده بعد 2 سال کار بر روی یک پروزه امنیتی توانستم اون رو به مرحله اجرا در بیاورم با اینکه با اجرای این پروژه ایران به لیست 3کشوری که این سامانه رو دارن اضافه میشه اما رقبتی از مسئولین ندیدم . برای اجرای اون به حمایت مالی نیازمندم و در ازای اجرای این پروژه هرچی از دستم بربیاد انجام میدم

میخواستم ببینم شما می تونید با این خیر در این رابطه صحبتی داشته باشید/؟