محرم ماه حسین آزاده

یاحسین شهید

عکس های خفن

اقتدار تن بی سر برازندهء تست


منظر نیزه و پیکر برازندهء تست


در وجودم نبود چیز گرانقدر ولی 


چشمهایم که شده تر برازندهء تست


((ناله رامسری))

مطلبی خواندنی و البته نظر دادنی!

به نام فقط خدا

دین و چاقو؟!

 

معضلی که امروزه گریبان دین و دین باوری؛ مخصوصا در جوامع اسلامی را گرفته است، داوری غلط از سوی جمعیت عمومی این جوامع، نسبت به دین و معنویت و نتیجه گیری نابجا و متاسفانه نفی کنندهء اهمیت و خاصیت دین و آسمانی بودن آن می باشد. البته منظور ما از جمعیت عمومی اهم از عوام و با تأسف بیشتر جمع کثیری از خواص همین جوامع می باشد که استدلالی ترین دلیل شان برای تکذیب و منکوب نمودن دین و فرامین الهی، استناد نمودن عملکرد منافقانهء عده ای از متدینین و علی الخصوص مروجان و واعظان دینی است. واعظان و رهبران و مُبلغان دینی ای که با رفتار ناپسند و ضد بشری و دینی - و خلاف آنچه که در گفتار خیرشان!، که ناشی از مستندات قرآنی و احادیث و گفتار ائمه اطهار (ع) می باشد-؛ دین را به منزلهء ابزاری برای فریب عموم مردم و چپاول عمومی امکانات مادی و معنوی شان، به نفع کاملا شخصی نمایانده اند.

متاسفانه اعمال مزبوحانهء این عدهء ساس مسلک و زالو صفت در ادیان الهی! و به قول قاطع و هشداری حضرت امام خمینی(ره) در وصیتنامه الهی - سیاسی اش؛ روحانی نماها و حزب الله نمایان؛ تا بدان حد رسیده است که با اینگونه از اعمالشان، دین و دینداری را در جوامع دینی و علی الخصوص اسلامی، بهترین و کاربردی ترین و ایمن ترین راه کسب تمایلات دنیوی معرفی نموده و متاسفانه آنقدر در این زمینه اصرار ورزیدند و کسب سود ثروت و قدرت نموده و می نمایند که "مکتب ریا و تملق و تظاهر دینی" را پایه گذاری و رواج داده و سره ها را در پای ناسره ها شهید کرده و می کنند.

این وضعیت نابسامان؛ که مطابق فرامین و آیات قرآنی سوء استفاده از دین آسمانی برای تامین مطامع دنیوی است و فقط و فقط از خصایص منافقان بوده که حزب الله نمایان و روحانی نماها زیر مجموعه پر و پا قرص طیف نفاقند؛ باعث دینزدگی در میان مردم شده و موجب گردیده است تا مخالفت و ضدیت دینی پنهانی، در عموم مردم پا بگیرد و مردمی که با چپاول اموالشان، در واقع مادیات شان مورد هجمه قرار گرفته و تضعیف شده است، متعاقب آن نیز دین شان را به خودی خود تکذیب و طرد نمایند و هم از اینرو نیز سودی چندباره در کفهء سنگین منافقان سرازیر نمایند.

زیرا جدایی مردم از دین شان که از دینزدگی منجر از رفتار دوگانهء سودجویانِ اغلب به ظاهر مروجان دینی است؛ به خودیِ خود، بهانه و ابزاری مستند می شود به دست بهانه جویان فرصت طلب بظاهر متدین، لاکن متملق و ریاکار؛ برای چپاول و ظلم و ستم بیشتر با کوبیدن چماق لادینی مردم بر مردمی که خودشان اتهام بی دینی شان را با خروج تظاهری از دینداری به جرمی علنی در درگاه الهی بدل کرده اند.

در حالی که امر صحیح در این گیر و دار این است که با ابزارهای موجود اطلاع رسانی و انتخاب استراتژی مطالعه شده قرآنی، عاملان سوء استفاده گر از دین الهی، مورد تهاجم و چالش همه جانبه قرار گیرند و در عوض اینکه تیشه بر ریشهء نیاز فطری و خدانهاد و جاودانهء خویش که معنا و معنویت، آن هم از نوع الهی، مخصوصا در جوامع اسلامی و مسلمین، در قالب آخرین و کاملترین دین الهی - اسلام می باشد، بزنند؛ باید با اقداماتی همسو و همزمان جمعی، این موج سواران بر امواج اعتقادات الهی مردم را در هر پست و مقام و منزلتی که باشند، بر خاک ذلت بکشانند تا آن چنان که در آیات متعدد از قرآن نیز دربارهء مبارزه با این نسناسان خناس بدور از ناس و نفاق پیشه و نفاق افکن، بسیار سفارش و تاکید شده است درس عبرتی باشد بر همگانِ از این سنخ سر در برفِ تَدَیُّنِ پوشالین فرو برده!

ما در این مجال قصد تبیین روش مبارزاتی با این عده زالو صفت به مثابه گرگ در لباس میش را نداریم که امر تبیین قرآنی روش مبارزاتی با این ابلیسیان، که قوانین و مجاری قانونی نظام جمهوری اسلامی ایران نیز به دلیل اینکه از آن منشعب گردیده و برداشت شده است، با آن انطباق دارد؛ از برنامه های بعدی این قلم می باشد؛ بلکه قصدمان این است که با ذکر مثال « چاقو » و تطبیق مثال با زمینه مطرح شده « دین » درباره هجمه ای که بر دین و دینداری وارد شده و دارد می شود؛ حقانیت "امر دین" را بر همگان روشن و مبرهن سازیم. تا پس از شناخت حقانیت دین و امر دینی؛ ناحق و حرام صفتی سوءاستفاده گران از ساحت دینی در امر فریب و چپاول همه جانبهء امور معنوی و مادی مردم بر همگان مشخص گردد که انشاالله پس از این دست از روشنگری ها، این پست فطرتان نمک نشناس و سوء استفاده کننده از اعتماد و محبت عمومی مردم، با یاری معبود یکتا و وحدت عقیده و عمل مردمی، به سزای اعمال شان برسند.

لذا به منظور مبرهن ساختن حقانیت امر دین و ناحق بودن برخی از بظاهر متدینین بلکه هم مسند نشین بر مساند حکومتی و دولتی؛ "دین" و "چاقو" و مسائل تلفیق مثالیِ پیرامون این دو را مورد بحث و بررسی قرار می دهم.

در همین آغاز موافقت خود را با شما اعلام می نمایم که قیاس چاقو و دین در ظاهر مشمئز کننده است؛ اما به دلیل عمومیت کاربرد چاقو و متفاوت بودن نیت کاربران آن در کُنه قضیه، قابل تعمق و تدبر بوده و باعث گردیده است تا برای درک همگانی و اثبات بهترِ اهمیتِ خدشه ناپذیرِ خاصیت دین، در ایجاد و ارتقاء "معنویت" و "معنا" پروری که ریشه قوامی و بقایی و ارزشی زندگانی بشری است؛ از مقابلهء مثالی چاقو و دین که وجه تشابه هر دوی شان به زعم بنده "برنده و قاطع"!! بودن شان است؛ در این مقاله بهرمند شوم تا زین پس ملت شریف و آزاده و فطرتا خداجوی ایران اسلامی، به بهانهء بزهکاری و اَعمال منافقانه و استثمار صفتانه برخی از مبلغان دینی صاحب منصب های بلکه هم حکومتی و دولتی، در عوض مبارزه با این منافقان چپاولگر سفره مطهر و پر برکت انقلاب اسلامی ایران و ملت شریف و صبور ایران اسلامی؛ با آخرین دین خدا، دین اسلام و مظاهر و بطنیات آن مخالفت ننموده و در عوض اینکه از دین اسلام و مذهب شیعه روگردان شوند از اطاعت و حمایت کورکورانه این دین زدایان "اموی و عباسی" دست کشیده و در لوای قوانین و مجاری موجود با این قشر که دشمن قسم خورده و اجدادی و نژادی دین اسلام در لباس اسلام می باشند؛ به مبارزه بپردازند.

چاقو تیز و برنده است و به همان نسبت دین خاصه ادیان الهی علی الخصوص احکام و فرامین آخرین دین آسمانی، اسلام نیز برنده و قاطع است. چاقو اغذیه مورد نیاز جسم و جان و... را می بُرد و با بُریدن زواید و مضرات، فواید و ملزومات را مجزا و تفکیک و آماده طبخ و تناول می نماید. دین نیز همین عملکرد برندگی را برای تهیه طعام مورد نیاز "روح و روان" آدمی دارد. دین با برندگی و قاطعیت احکامش، مرز میان اعمال زاید و مضر را از اعمال مفید و لازم برای رسیدن به آرامش و کمال و انسانیت و رستگاری ابدی وعده داده شده از سوی پروردگار عالمیان، تبیین می نماید. "رستگاری" ای که شعاع آرامش و سعادت آن بیش از همهء امور تبلیغی دستگاه های چپاولگری است که در قالب واژه فریبنده خوشبختی، انسان تشنهء سعادت را سرگردان و به زوال کشانده و همچنان می کشاند و از همین راه شیطانی باعث تقویت و تسلط عناصر و عوامل گمراه کننده بر بشریت گردیده و می گردد.

حال که به اختصار پاراگراف فوقانی و به زعم استدلال جاریه مورد نیاز در این مقاله؛ خاصیت مشابه فی مابین دین و چاقو شرح داده شد؛ فرض مثال را در این سئوالات بجویید که:

ü      همین چاقو در دست شخصی افسارگسیخته دارای چه خاصیت و عملکردی می شود وقتی که او با همین چاقو جان انسان بی گناهی را برای ارضای مطامع شیطانی خود از پای در می آورد؟!

ü      آیا چاقوی در دستان آشپز و قصاب و... با چاقوی در دست قاتل افسارگسیخته فرق دارد؟!

ü      آیا آشپز و قصاب و... قاتل از یکدیگر متفاوت نیستند؟!

ü      تفاوت شان در چیست؟

ü      مگر هر یک از آنها آدمیزاد نیستند؟

ü      آیا "نیت انسانی" یکی در برابر "نیت حیوانی" دیگری اساس تفاوت و قضاوت در تشخُّص هر یک از افراد مشخص شده و وجاهت هر ابزار بُرنده ای، معیار ارزش گذاری نیست؟!

البته نا گفته نماند گاها نیز آدمی برای دفاع مشروع و تعریف شده در قوانین کیفری و جزای اسلامی در برابر آدمهای پَلَشت و شیطان صفت مهاجم به اموال و ناموس، از چاقو استفاده کرده و می کند که مشروعیت آن بر احدی از آحاد بشری که مواجه با چنین هجمه ای شده و یا متصور باشند؛ پوشیده نخواهد بود.

لذا بنابر شرح مختصر فوق؛ همچنانکه افراد بنابر نیات خود دست بر کاربرد مختص و منطبق بر نیاز اجرایی نیات انسانی و یا حیوانی خود از عملکرد چاقو برده اند و یکی آشپز و قصاب و... و دیگری قاتل افسار گسیخته نام گرفت؛ دقیقا همین اتفاق و رفتار توسط افراد گوناگون با نیات مختلف و متفاوت در برخورد کاربرایانه با عملکرد برنده و قاطع دین در قبال بشریت و جامعه انسانی روا داشته می شود.

یکی، از برندگی و قاطعیت دین در جهت هدایت و سعادت و تعالی خود و بشریت به سوی کمال انسانیت و نائل شدن به رستگاری استفاده می کند و دیگری، با ابزار دینی و از طریق سوء استفاده از حافظه عاطفی ملتی متدین و دینگرا؛ اقدام به اقفال و استحمار عمومی می نماید و مردم را به خلسه و خلوص تعبد دعوت می کند نه بخاطر تعالی شان؛ بلکه برای سر کیسه کردن شان و فریب افکار عمومی دین محورانه و محو واقعیت امر نهفته در نیات غیر انسانی اش.

پس همچنانکه در قضیه چاقو یکی آشپز و دیگری قاتل افسارگسیخته می شود در قضیه دین هم یکی می شود مومن و متقی و سالک فی سبیل الله همچون آیت الله بهجت و... و... و دیگری می شود عامل فتنه. و البته عامل فتنه نه فقط آن است که نقاب از چهره اش افتاد و بلکه هم آنی نیست که امروز فتنه گر شناخته شده است؛ فلذا چه بسیارند که هنوز به یمن نقاب نیفتاده شان در حال نفاق و فتنه و چپاولند! و خود را ضد فتنه و فتنه گر هم نشان می دهند.

حال که تا بدینجا از عملکرد "دین و چاقو" و کاربران هر یک از آنها شناسنامه ای را دریافته ایم و حوزه بررسی هر یک را به صورتی مستقل از هم شناخته ایم، می خواهیم با این داشته ها، وارد فاز جدید و اصلی مقاله مان که پیام اصلی نیز در همین فاز نهفته است؛ بشویم و پس از آن به نتیجه گیری نهایی متصل گردیم.

برای ورود به فاز جدید بحث مطرح شده، شما را به خوانش و تفکر در عمق سئوالات ذیل دعوت می کنم:

ü      وقتی قتلی به وسیله چاقو صورت می گیرد قاتل مجازات می شود یا چاقو؟!

ü      آیا هیچگاه خانوادهء مقتولی که یکی از عزیزانشان با چاقو به قتل رسیده است، چاقوهای داخل آشپزخانه محل زندگی شان را با این دلیل که مثلا یکی از بستگانش با چاقو به قتل رسیده است دور می ریزند؟!

می دانم سئوالات بالا شما را به فکر فرو برده است و از هماکنون قصد مرا از طرح پرسشهای بالا حدس زده اید اما بنده اینبار می خواهم برای نتیجه گیری با طرح سئوالات معکوس و منجر از سئوالات فوق، شما را تا پایان بحث و نتیجه گیری آن همراه سازم.

سئوالات معکوس من این است که پس:

  1. چرا وقتی فریبی به وسیله دین و توسط افراد مسلح به فرامین دین آسمانی - اسلامی که به اختصار متدین خوانده می شوند؛ و البته با اظهار تاسف و تعجب! بیشتر هم صاحب منصب نیز می باشند؛ بجای طلب مجازات برای آنان؛ اقدام به گریز از دین و طرد آن و در کل دینزدایی می کنیم و در فکر تدارک و برنامه ریزی برای مجازات عاملینِ اَعمال قبیح تحمیق ملتی خداجو و طالب تدین؛ نمی افتیم؟!
  2. چرا در حفظ دین در طول حیات دنیوی مان، که عامل سعادت بخشی و تعالی اخروی انسانهاست؛ آنچنان که برای حفظ چاقو، در آشپزخانه های مان کوشیده ایم، با آن که ابزار قتاله هم می تواند باشد؛ کوشا نبوده و سماجت به خرج نمی دهیم؟! 

حالا می خواهم به دو پرسش معکوس 1 و 2 پاسخ دهم. اما قبل از ارائه پاسخ هدف از ارائه پاسخ را مکتوب می نمایم:

به پرسش اول (1) پاسخ می دهم چون می خواهم اهمیت پیگیری مقاله بعدی ام یعنی تبیین امر قرآنی روش مبارزاتی با زالو صفتان منافق و فتنه گر پنهان در پشت نقاب تدین که به مثابه گرگ در لباس میش و سودجو از امور فطری و اعتقادات دینی ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی اند؛ که صد البته روش مبارزاتی مدنظر، ذاتا منطبق با مجاری قانونی نظام جمهوری اسلامی ایران نیز خواهد بود؛ را توسط خوانندگان این مقاله اصلاحی - بیداری اعلام نمایم.

نکته اینکه: چنانچه مجاری قانونی هم یافت نشد همین عدم وجود مجاری قانونی برای مبارزه منظور؛ در قالب مقالات و امکانات فرهنگی دیگر اعلام نیاز و مطالبه خواهد شد و در این راه نهایت فعالیت، تا انقلاب مهدی است. این گفته شد که گرگ صفتان در لباس میش به آرزوی خسته شدنمان از این دست فعالیتهای فرهنگی دلخوش نباشند!!

اما به پرسش دوم (2) پاسخ می دهم تا زنگ خطر و هشدار در خصوص ناکارآمدی و ضعف برنامه ها در خصوص آموزه های اثبات ضرورت دینی و فطری بودن امر دین به نسل حاضر و آینده در قالبهای گوناگون را به صدا در آورم و به مدیران فرهنگی این بخش هشدار دهم که: در عوض برنامه ریزی و اجرای مطالعه نشده برنامه های صرفا "بیلان ساز" بدون تاثیر و نتیجه، بلکه مخرب دینی؛ که بیشتر صرف هزینه های هنگفت برای اثبات صرفا "مدیریت فعال" لاکن ناکارآمد!! خود و قطور ساختن سوابق مدیریت اجرایی خویش بدون تحلیل کارآمدی فعالیتشان می باشد؛ اقدام به برنامه ریزی و اجرای مطالعه شده برنامه های "جریان ساز" دینی تاثیر گذار و نتیجه بخشی که باعث ارتقاء آگاهی و نیاز روز افزون به دین و فرامین دینی شکل گیرد؛ بنمایند تا "فایده مدیریت فعال" شان ثابت و راهگشا و منطبق با اعلانات خیرخواهانهء دینی شان گردد.

لذا اکنون که دلایل پاسخگویی به دو پرسش 1و 2 را مختصرا بیان داشتم؛ می پردازم به پاسخ مستقیم به پرسشهای مطروحه و مزبور:

پاسخ پرسش یک (1) که: « چرا وقتی فریبی به وسیله دین و توسط افراد مسلح به فرامین دین آسمانی - اسلامی که به اختصار متدین خوانده می شوند؛ و البته با اظهار تاسف و تعجب! بیشتر هم صاحب منصب نیز می باشند؛ بجای طلب مجازات برای آنان؛ اقدام به گریز از دین و طرد آن و در کل دینزدایی می کنیم و در فکر تدارک و برنامه ریزی برای مجازات اعمال قبیح تحمیق ملتی خداجو و طالب تدین که توسط کسانی با مشخصات معلوم با دستمایه قرار دادن دین انجام می پذیرد؛ نمی افتیم؟! » این است که:

چون مردم توان مبارزه با منافقان مسلح به نقاب تدین و گاها نیز ملبس به لباس روحانیت و اغلب هم دارای پست و مقام را در خود نمی بینند و اقدام در این راه را مصادف می دانند با مواجه شدن با مراکز امنیتی و قضایی نظام و پرداخت هزینه های هنگفت مالی، حیثیتی و حتی جانی. در حالی که بشارت مقام معظم رهبری حضرت آیت ا... خامنه ای از دعوت مردم به مسلح شدن به "بصیرت قرآنی" جز مبارزه در این راه که استحکام بخش ایران اسلامی و تکریم از فرامین الهی است، نمی باشد.

جالب اینکه همین طرز تفکر را نیز همین منافقان در اذهان ملت ایران اسلامی به طرز رندانه ای جانمایی کرده و با معرفی زیرکانه و مقصودی خویش از مراکز امنیتی و قضایی برای مردم، جز هراس و جدایی مردم از این مراکز حافظ حقوق و امنیت، را در دل مردم ایجاد ننمودند که بدین طریق از این مراکز نیز به عنوان ابزاری برای امنیت بخشی اعمال مزبوحانه و استثماری خویش استفاده نموده و می نمایند و حتی بعید نمی نماید به جهت اطمینان از بهره کشی ای چنین از دستگاه های مردمی، نامردمانی را در بدنهء این مراکز دست نشانده، آن چنان که سابقه و هویت امثال سعید امامی ها هشداری روشن است، کرده باشند. در حالی که مطابق قوانین متعدد نظام جمهوری اسلامی ایران منجمله: قانون اساسی و قوانین تابعه از آن، وظیفه و کارکرد نهادهای امنیتی و قضایی نظام جمهوری اسلامی، جز حول محور زدودا کفر و نفاق و برچیدن خائنین به اهداف و اموال و حفظ شعائر و نوامیس مردم و نظام جمهوری اسلامی ایران از هر سنخ و صنف و مقام و منصبی که باشند؛ تعریف نشده و شکل نیافته است.

پس اگر مردم فکر می کنند که این نهادهای حاکمیتی نیز در راه تنبیه و مجازات منافقانی آنچنانی و اینچنینی همراه و یاورشان نیستند باید بیدرنگ برای حل این معضل اساسی و اصولی، دست بر دامن رهبر انقلابی شان حضرت آیت الله خامنه ای بشوند و به بهانه و استدلال اینکه: مگر مقام معظم رهبری از طریق گزارشات نهادهای تحت رهبری شان آگاه بر امور نیستند؟!؛ از تقاضای مستقیم و مکررشان از مقام عظمای ولایت در خصوص صدور دستور مبارزه با این "رانت سازان رانت باز خون مردم در شیشه ریز رانتخوار" که عاملان بلاواسطهء زدایش فطرت دینی ملتند، امتناء نورزند.

زیرا اغلب به بهانه آگاه بودن تشکیلات و شخص مقام معظم رهبری از اوضاع و معضلات عدیده لشکری و کشوری؛ پس از اندکی انتظار و عدم مشاهدهء برخوردی قاطع از سوی مراکز نظارتی و حراستی تحت الامر مقام معظم رهبری که منجر به حس بی اعتمادی شان از سرچشمهء امیدشان هم می گردد؛ در حالی که اقدام به کوچکترین اطلاع رسانی و ارسال گزارشات مکتوب از نارسایی ها و اجحاف های عناصر و عوامل شناسنامه شده در این مکتوبه به دستگاه های حاکمیتی ننموده اند؛ همچنان دست بر روی دست می نهند.

در حالی که قاعده بازی جهت مبارزه با این دست از معضلات این است که ابتدا خواسته جمعی و مکرر مردم به گوش رهبری از طریق مکاتبات متقن و مستند و تحرکات فرهنگی و اجتماعی به وسیله تظاهرات مشروع و قانونمند رسانده شود و در اصطلاح بهانه ورود ایشان و تشکیلات حکومتی تحت نظارت ایشان به صحنه، از سوی مردم ایجاد شود. و گرنه نیت ورود بی واسطه و مستقیم رهبری در این قبیل جریانات، از سوی بوق های تبلیغاتی و ماهواره ای حامیان فرامرزی این مزدوران فریب خورده و "رانت سازان رانت باز خون مردم در شیشه ریز رانتخوار" - که در اصل با اَعمال ضد مردمی و نظام، آب در آسیاب اهداف نظام نامشروع سلطه می ریزند -؛ وارونه جلوه داده خواهد شد و به منظور تخریب وجههء ولایت امری رهبری و عملکرد دستگاه های تحت الامر ایشان؛ ورود بدون واسطه تحرکات مردمی و برخورد قاطع با عُمّال خائین مستتر در نقاب را به عنوان تسویه حسابهای شخصی و درون حکومتی نظام اطلاق خواهد شد. پس تاکید می نمایم که مهم شمردن و اصل قراردادن این قاعده بازی از سوی مردم هرگز نباید به فراموشی سپرده شود.

اما همین خواسته ورود مردم به کارزار مبارزه، نیاز به دادن آگاهی و اطمینان در قالب همین دست مقالات و تبیین امر قرآنی روش مبارزاتی با زالو صفتان منافق و فتنه گر پنهان در نقاب تدین به مثابه گرگ در لباس میش و... صد البته منطبق با مجاری قانونی نظام جمهوری اسلامی ایران خواهد بود و نیز چون باز هم به درایت! مزبوحانه همین رانتخواران، از توسعه و رشد آگاهی همه جانبه مردم جلوگیری شده است؛ متاسفانه ملت ایران در راه مبارزه با این دست از کارشکنان، نا امید شده و خلاء نا امیدی در این بخش و قبول شکست قبل از هر گونه اقدامشان را می خواهند با حمله به دین و اعتقادات فطری خودشان جبران کنند و به تبع همین بازتاب نا متناسب، با دین گریزی خود، دینزدایی نموده و یا لااقل متظاهر به دین و دینداری می گردند.

هر چند در این باره بیشتر از این هم می توان به عنوان پاسخ به پرسش اول (1) نوشت اما به مصداق از ما به یک اشارت... به همین مقدار بسنده کرده و در ادامه درباره پرسش مطروحه دوم (2) پاسخی را که متصورم به رشته تحریر در می آورم.

در پاسخ به دومین (2) پرسش مطرح شده ام در این مقاله مبنی بر اینکه: « چرا در حفظ دین در طول حیات دنیوی مان؛ که عامل سعادت بخشی و تعالی اخروی انسانهاست به مانند حفظ چاقو در آشپزخانه های مان؛ که ابزار قتاله هم می تواند باشد، کوشا نیستیم و سماجت به خرج نمی دهیم؟! » به سادگی باید به عرض برسانم که:

چون ضرورت دین با توجه به فطری بودن، نهادی بودن و ذاتی بودن آن، حتی... حتی... حتی به اندازه ضرورت یک چاقو در زندگی بشر مطرح نشده است. چون برای ایجاد بهره گیری از چاقو مواد فراوانی تولید می گردد و موجود است تا برش داده شوند. اما روح و مباحث ارتقاء و کمال آن که منظور و مرکز مباحث دینی است در دنیای تکنولوگ و پر از تزویر و تملق و نفاق... امروز، آیا در حال انقراض است؟! و جذبهء گویا، جبری زمانه تا بدانجا واقعیت یافته که گرایش مدعیان هدایت و هدایتگری نیز - البته با سخیفترین شیوه گرایش، یعنی سوء استفاده از دین، و حول چرخهء البته وارونه دین محوری؛ بدان سو تمایل یافته و از همین رو نظامها و حاکمیتهای اسلامی دچار معضل منافقانه گردیده که بحث مقاله حاضرمان را در بر گرفته است.

وقتی اغلب مروجان و مبلغین دینی ما سلوک دینی را تجربه و سیر نمی کنند و مسلط به شیوه بیانی روز و کارآمد نیستند و مطالعات نو و موشکافانه و راهگشا ندارند و در عوض هر یک در امور سرمایه و سرمایه گذاری و سرمایه داری غیر مرتبط با تخصص و رسالت خویش و در کل غوطه ور دغدغه های مالی و مادی، آن هم با استعانت از موقعیت روحانیتی خویشند، نتیجه مفتضح تر از آن است که ما تاکنون در این سطور از آن یاد کردیم.

پس اگر واقعا واقف بر اوضاع شیوع یافته در اجتماع دینی و سبک زندگی غربی منطبق با تبلیغات ماهواره ای و رواج پوشش های حتی منافی با فرهنگ عامه و بومی مناطق مختلف سرزمین اسلامی مان بوده باشید؛ مطالب این مقاله را متهم به بزرگنمایی سستی و افسارگسیختگی اِعمال شده در جهت تدوین برنامه های فرهنگی و اجتماعی موثر و مرمت بخش اوضاع مشهود کنونی نخواهید کرد.

همانطور که پیشتر از این گفته ایم پاسخگوی کم کاری و غفلت در این بخش باید مدیران دینی و فرهنگی در بخش آموزش و ترویج امور دینی باشند که با تکرار مکررات بی سرانجام حاصل از برنامه ریزی و اجرای مطالعه نشده برنامه های دینی و مذهبی صرفا "بیلان ساز" بدون تاثیر و نتیجه، بلکه هم مخرب دینی؛ که بیشتر صرف هزینه های هنگفت برای اثبات صرفا "مدیریت فعال" لاکن ناکارآمد!! خود و قطور ساختن سوابق مدیریت اجرایی خویش بدون تحلیل کارآمدی فعالیتشان می باشد؛ اقدام به برنامه ریزی و اجرای مطالعه شده برنامه های "جریان ساز" دینیِ تاثیر گذار و نتیجه بخشی که باعث ارتقاء آگاهی و نیاز روز افزون به دین و فرامین دینی شکل گیرد؛ ننمودند تا "مفیدیت مدیریت فعال" شان ثابت و راهگشا گردد.

لذا چون ورود این قلم به مبحث طراحی تحرکات فرهنگی و هنری و اجتماعی کارآمد در عرصه های اشاره شده که خوشبختانه خارج از مطالعات و پژوهش های انجام شده و در دست اقدام نگارنده این مطالب نیز نمی باشد؛ در این مجال مطبوعاتی نخواهید گُنجید، سعی خواهد شد در مجالی دیگر در این خصوص نیز اشاراتی تحریر و تقدیم گردد تا از پس تیم سازی های همراستا با اهداف خوانده شده، گام های نتیجه بخش برداشته شود.

اما خشنود خواهم بود اگر که در این مجال اندک توانسته باشم به: اهمیت حفظ امر فطری بودن دین و فرامین سعادت و رستگاری بخش همه جانبه آن در سمت و سوهای مادی و معنوی؛ و همچنین رفع دین گریزی و دین زدایی ناخواسته و شیوع یافتهء عمومیِ منجر از نابکاری های آگاهانهء مقصود محور و یا نا آگاهانهء مغفول محور، فائق آمده باشم؛ و توجه همگان را به اهمیت در انزوا و اضمحلال کشاندن عاملان دین زدایی و دین گریزی مردم، اهم از عُمّال داخلی و خارجی و حتی در نقاب دین و دینداری تشریفاتی جاخوش کرده، جلب نموده باشم و در دعوت به میدان مبارزه فرهنگی و اجتماعی آمدنِ عموم طالبان راه راستین به شیوه پشت کردن و لبیک نگفتن به فراخوان و برنامه های فریبندهء شیاطین مجسم و متاسفانه عادی! شده که در بندبند این مرقومه از آن ها یاد شده است؛ را آنچنان که در بطن همین نوشته به عنوان "قاعده بازی" پیشنهاد و اعلام گردید و در قلم های بعدی تبیین و تعیُّن بیشتری بخشیده خواهد شد، موفق و سربلند گشته باشم.

در پایان نیز دعای خیر و نافذ و قَرّای عموم ملت را برای سلامتی و تداوم راه تمام متدینین و روحانیت مبارزی که ثابت قدم در راه بی شائبهء هدایت دینی می باشند و دین آسمانی را به دنیای شان نفروخته و در راه عدم استفاده ابزاری از دین، دشواری های بسیاری را به جان خریده و مردم فریب نگشته و در عوض خریدار منت الهی گردیده اند، استمداد می نمایم.

عمرشان پر برکت و راهشان مستدام باد.

با سپاس وافره:

فرشید(یعقوب)مسگرانکریمی

« ناله رامسری »

 

تلخ و شیرین 22 بهمن

به نام خدای بی خدا

با سلام:

دانلود فیلم با لینک مستقیم

دانلود فیلم با لینک مستقیم

دانه های زمزمه را کاشتیم

بانک غداره شکن برداشتیم

نور ایمان آن زمان یک رنگ بود

تا که ایران پرچمش افراشتیم

« ناله . رامسری»

22 بهمن سال 1357

سالروز پیروزی انقلاب

مادام مبارک.

دانلود فیلم با لینک مستقیم

22 بهمن 1364

سالروز شهادت شهید حبیب الله مسگرانکریمی

مادام تسلیت

مقـــــــالــــــــه - فــــــــراخـــــــوان

** فــقـــط بـه نــام خـــدای بــی خــــدا **

cze

مقاله - فــــــراخـــــــــوان


قورباغه های هفت تیرکش! ســــــلام:


((ما برای خلع سلاحتان فراخوان خواهیم داد و نه برای معدوم کردنتان...!))


سکوتم از رضایت نیست / دلم اهل شکایت نیست /

هزار غصه خودش داره / خودش گیرِ گرفتاره /


ترانهء فوق الذکر از جمله ترانه هایی است که اکثر جوانان که البته عاشق پیشه هم بودند بر زبان می آوردند و اکنون هم همینطور.


اما اکنون طیف جدیدی هم به جوانان طالب این ترانه اضافه شدند که البته عاشق پیشه به معنای جوانانی آن، نبوده و نیستند، بلکه فعال در امور اجتماعی سیاسی بودند. به عبارتی؛ زمانی عاشق مرز و بوم خویش در مقیاس خرد (منطقهء سکونت خویش) و کلان (کشور-وطنشان) بودند، اما هماکنون در برابر ناملایمات و کجروی های سیاسی و اجتماعی برخی عناصر دولتی و غیردولتی و حتی حکومتی منطقه تحت حضور خویش با استناد به همین ترانه سکوت اختیار کرده و تحرکی انتقادی اعتراضی با طرح پرسش و ارائهء پیشنهاد بهبود وضعیت نابسامان قابل رویتشان به صورتی علنی بروز نمی دهند و به اصطلاح حالتی منفعلانه به خود گرفته و فقط به منظور دلگرمی خویش و توجیه اشخاص محفلی خویش، داد سخن به زبان می آورند و اغلب هم برای تحکیم توجیهات خویش مسئله را از همانی که هست بزرگتر جلوه می دهند.


وقتی هم که از این طیف پرسش می شود که : "چرا با این همه آگاهی از نقاط ضعف و ابراز دانایی در تغییر روند مورد انتقاد خویش آستینی بالا نمی زند؟" پاسخی هایی می شنوی که حکایت از ترس و واهمه دارد و اینکه اگر بخواهد همین اطلاعات را به صورت علنی تر بیان کند تحت فشار لابی هایی قرار می گیرد که توان پرداخت این هزینه را اگر هم داشته باشد، نمی خواهد بپردازد.

اما وقتی پرسشوارانه می اندیشیم که: چرا پس در محافل خصوصی تر ابراز نظر می کنند؟ متوجه می شویم که: علاوه بر دلیل دلگرمی خویش و توجیه اشخاص محفلی خویش، به دنبال شخص سومی می گردند که داد سخنشان را فریاد بزند!


البته اگر سخنان شان دال بر استنادات باشد و نفر سومی هم پیدا شود که دادشان را فریاد بزند، به مثابهء نقطهء انتهای جمله و تکمیل کنندهء بحث می گردد. اما اگر غیر این باشد و آن نفر سوم فریادی سر دهد که مستند نباشد، تکلیف آن نفر سوم در برابر فشار همان لابی ها و هزینه ها چیست؟!


جالب اینکه اگر فریادهای آن نفر سوم هم به نتیجه ای برسد و ترتیب اثری مثبت در اوضاع مورد فریادش داده شود، سند موفقیت به نام وی زده نخواهد شد و آن شخص که در محافل خصوصی جسته و گریخته و بیشتر در جهت توجیه خویش و فرار از بار مسئولیتش و تخریب رقیب خود، داد سخن رانده بود؛ خود را دلیل تغییر اوضاع قلمداد می کند و حساب شخصی خویش را چاق می کند بدون اینکه هزینه ای را صرف کرده باشد!


پس تنها راه برون رفت از این وضعیت ایجاد تشکیلات مدنی شناسنامه دار که تمامی افراد از جمله شخص سوم هم در آن عضویت داشته باشند، تا سلسله فعالیتهای سلسله مراتبی آن تشکیلات به حساب شخصی کسی ریخته نگردد و از این طریق هم مرجعیت قانونی فعالیت مشخص گردد و عناصر فتنه گر دولتی و غیر دولتی و حتی حکومتی منطقه تحت فعالیت آن تشکیلات مدنی بدانند که با شخص طرف نیستند بلکه با نهادی منسجم و قانونی ( اسم و رسم دار ) مواجه اند و از هر طیف ( صاحبان قدرت، ثروت و اندیشه ) که باشند باید در مقابل طرح پرسشها و ایرادات تشکیلات قانونی مذکور پاسخگو باشند.


این مقدمه بیشتر از آن جهت آمده است که نگارنده خویش را از هر دو طیف بری دانسته و طبق سوابق تاکنون نه دادگر صرف در محافل بوده و نه مامور به امور شخص سوم مثالی در این مقوله؛ و هر آنچه که تاکنون از نگاه خویش زننده و غیر معقول و خلاف تعاریف متعارف امور اجتماعی و سیاسی یافته به صورت علنی از طریق سخنرانی ها و اجرای تئاتر ( بنا بر توانمندی پیشه و تحصیلات مرتبط ) و مکاتبات مطبوعات کاغذی در قالبهای مقاله، شعر و... و شبکه های اینترنتی از جمله وبلاگهای شخصی اعلام داشته است هر چند هیچگاه پاسخی هم از سوی افراد مورد نقد و نظر خویش دریافت نداشته که از پس همین اتفاق است که سروده است:


دلی پردرد و پر فریاد داری

هزاران زخم از همزاد داری

کسی پاسخ نخواهد داد «ناله»

سئوالی گر از این بیداد داری

«ناله رامسری»


البته ناگفته نماند که همین قلم مدتها بود که سر در جیب سکوت فرو برده بود، آنهم به دلایل متعدد از جمله اینکه: چون نگارنده این مقوله مخصوصا در شهرستان زادگاهش رامسر در چندین مرحله کاندید شورای شهر و در مقطعی هم عضو شورا بوده تا قصد تحرک قلمی و اجتماعی - سیاسی در منطقه، علیه نابسامانی ها و اخلالگران زیر سایبان قانون می نمود، از سوی همان طیف، هدف انتقادات مقصود تحرکاتم را هدفگیری تبلیغات کاندیداتوری مفروض می داشتند تا بدانجا که ادعای شان بر این قلم القاء شده و قلمم از لعاب اجتماعی و سیاسی اش افتاده بود و این القاء تا بدانجا پیش رفت که به خاطر جانبخشی دوبارهء قلمم در عرصه مکتوبات اجتماعی و سیاسی از تحرکات و فعالیت میدانی منجمله: کاندیداتوری فاصله گرفته تا حرفها و حدیثها فعالیتهای منتفی گردد که در همین جا صراحتا عرض می نمایم دومین و بزرگترین اشتباهم در همین قضیه بود که علاوه بر خاموش کردن خود به خودی قلمم، حضور میدانی خویش را نیز محو نمودم.


در حالی که خارج از بحث حائز آراء شدن و یا نشدنم در انتخابات، فرصت حساس و طلایی تریبون سخنرانی دوران انتخابات شوراها را نیز از خویش دریغ داشته ام که استفادهء بهینه از این فرصت قانونی می توانست در آگاه تر کردن مخاطبین انتخابات مثمرثمر واقع گردد.


اما دیگر قصدم بر این است حتی به عنوان یک شهروند ایرانی و رامسری به هیچ عنوان میدان را برای فرصت طلبان از اعتماد عمومی مردم در نهادهای مختلف و متفاوت و گوناگون اهم از مسئولان انتخابی و انتصابی بی پرسش باقی نگذارم و هر آنچه در توان دارم مطالبه کنندهء پاسخ در خور سئوالات مطروحه در جهت ابهام زدایی و رفع نواقص و نارسایی ها و همچنین جلوگیری از زیاده خواهی های زیاده خواهان باشم.


خوشبختانه تصمیمات اعلامی ام از پشتوانهء رهنمودهای مکتبی و دینی و مستندات مکتوب بنیانگذار انقلاب اسلامی ایران، حضرت امام خمینی (ره) و همچنین رهبری هوشمندانهء رهبر غیر دیپلمات و الحمدالله انقلابی نظام جمهوری اسلامی ایران و الالخصوص خون شهدا برخوردار بوده و الحمدالله چنانچه این دوباره خیزی هزینه ای هم در بر داشته باشد صراحتا یادآور می شوم که از قبل تمام و کمال هزینه های متصور پرداخته شده است! و این یعنی: باید که نباید سکوت کرد.


این اعلام صرفا برای شرمنده نبودن در پیشگاه خون شهدا و ایثارگریِ ایثارگران عرصه دفاع مقدس و حتی خدمتگزاران صادق به مردم نمی باشد، چرا که آنان با خدای خویش و ملت معامله کرده اند، که بلکه بیشتر و مهمتر، ادای دینی است که ملت همیشه در صحنه ایران اسلامی، - لاکن تحت فشار و تعرض نابکاران غیر متعهدِ مسند نشینِ روزگار که از این پس "قورباغه های هفت تیر کش!" خوانده می شوند؛ - از اهالی قلم انتظارش را دارند، و این انتظارشان از عمق فرامین اعتقادی و رهبران عقیدتی مان ناشی می گردد. پس ما قلم به دستان نه برای بیگانگان بلکه باید به مانند شهدای مان و پاسداشت خدمات بی شائبهء خدمتگزاران خالص و پاکدست و پاک طینت ملت با خدای خویش معامله کنیم و نه با احزاب ناکارآمد و فرمایشی!!


لذا برای آغاز فعالیت خود در ابتدا در حوزهء زادگاهم شهرستان رامسر برای تشکیل (( انجمن تحلیلی - انتقادی با رویکرد طراحی پیشنهادات سازنده )) و بهبود بخشِ گفتمان های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی و... جاری در حوزهء شهری و شهروندی شهرستان رامسر؛ با اعلام فراخوانی از همه اهالی منتقد و معترض به وضع موجود گفتمان های موجود و صاحبان فکر و نظر و پیشنهاد، تقاضامندم در جهت توسعه و نشر این فراخوان به جهت تبیین و تدوین جمعی صاحبنظرانِ طرح تشکیل (( انجمن تحلیلی - انتقادی با رویکرد طراحی پیشنهادات سازنده در امور شهرستان رامسر )) و اعلام همدلی و همراهی خویش اقدامات مصرانه و متعهدانه را مبذول دارند تا:


1.      با تشکیل چنین نهاد مردمی و رسمی و تخصص محور و متخصص مدار، بساط تحلیلها و انتقادات محفلی و غیرکارشناسانهء قهوه خانه ای که اغلب منجر از اغراض و اهداف شخصی بوده و گاهاٌ باعث تخریب نابجای برخی از خدمتگزاران واقعی گردیده و از سوی دیگر حاشیهء امنیت برای دغلبازان سودجوی صاحب منصب و مسند، و ادامهء چپاول بی سر و صدایشان می گردد، برچیده گردد.


2.     و با تشکیل چنین نهادی و ایجاد سندهای مکتوب و مستند تحلیلی، انتقادی و پیشنهادی، زمینهء ارتباط رو در رو و فی مابین تحلیلگر - منتقد - ارائه دهندهء پیشنهاد با - شخص یا موضوع تحلیل شونده نقد شونده پیشنهاد گیرنده به جهت ارائهء پرسشها و دریافت پاسخها و در نهایت اعلان عموی نشستها از طرق ممکن به منظور بهبود و پیشرفت روزافزون امور و گفتمان های مزبور شهری و شهروندی شهرستان رامسر، تامین گردد.


3.     و در نهایت با تشکیل چنین نهادی در انتصابات و انتخابات آتی در حوزهء مدیریتهای نهادها و ادارات شهرستان رامسر فرد منتخب و یا منتصب قبل از انتخاب ویا انتصاب مجبور به ارائهء برنامه های زمانبندی شده خویش گردد تا عرصهء مدیریت شهری شهرستان رامسر دچار روند کهن و تخریبی آزمون و خطای مدیران ناکارآمد نگردد و بار و هزینهء کارآموزی و اتلاف وقت و منافع و منابع بر عهدهء شهروندان رامسری ننشیند.


البته و بدون شک، برشماری محسنات تشکیل چنین نهاد مردمی بیش از موارد فوق الذکر نیز خواهد بود که پس از پیوستن همشهریان دلسوزم به این فراخوان و کوشش در تجمیع افکار و نظرات در جهت تکمیل اهداف، برنامه ها و اهداف این تحرک جمعی و اجتماعی متعاقبا و مبسوط اعلام خواهد شد.


در پایان ضمن تشکر از یکایک عزیزانی که همت صرف وقت قرائت این " مقاله فراخوان " را مبذول داشته اند و قصد نموده اند ضمن همدلی و همراهی با این فراخوان و نشر و توسعه و تبلیغ آن، با رهنمودهای مکتوب و سازندهء خویش در جهت تکمیل و خدشه ناپذیری هدف فراخوان یعنی: طرح تشکیل (( انجمن تحلیلی - انتقادی با رویکرد طراحی پیشنهادات سازنده در امور شهرستان رامسر )) پیش برندهء و حتی هدایتگر باشند، همچــــــــــــــنین؛


در انتها و هماکنون به "قورباغه" هایی که در اثر زد و بندهای سیاسی شان و خلاف پیشینه و توانمندیهای شان، صاحبِ سلاحِ پست و منصب و مسند گردیده اند و سرمایه های انسانی موجود و کارکشتهء شهرستان رامسر را به استهزاء نشسته اند و منابع شهری مان را در اختیار چپاولگران سودجو قرار داده اند و از همین رو از این پس در نزد و نظر نگارندهء این مقـــالـــــه فـــــــراخـــــــوان با زبـانـــی طـنـــــز تـلـــــــخ: "قـــــوربــــاغـه هــای هـفـــت تـیــــــر کـِـــــش"خطاب می شوند سلام عرض می نمایم و بدینوسیله معروض می دارم که:


(( ما برای خلع سلاح شماها فراخوان خواهیم داد و نه برای معدوم کردنتان...! زیرا شما بدون سلاح پست و مقام هیچ خطر و ضرری برای شهر و شهروندانمان ندارید مانند قورباغه های طبیعی! در حالی که هماکنون بیشترین خسارات وارده بر پیکرهء شهر و شهروندانم از صدقه سری حضور زالو صفتانهء امثالهم می باشد و لا غیر... . با ذکر این نکته اساسی که وقتی عرض کردم : قورباغه های هفت تیر کش! منظور هم از جنس بومی و هم از جنس غیر بومی آن است. چه بسا که گناه قورباغه های هفت تیر کش! بومی، که بر ناکارآمدی و بعضا خیانت خویش واقفند بیش از گناه قورباغه های هفت تیر کش! غیر بومی خواهد بود... ))


ارادتمند همه دوستانی که ابتدا نقد

و البته بعد،

راهنمایی می کنند:

cze

یعقوب(فرشید)مسگرانکریمی

«ناله رامسری»

رخ دل


رخ دل

czecze

شود آیا دوباره جان بگیرد؟

دل بیچاره ام سامان بگیرد؟

شود آیا دوباره شاد گردد؟

به مانند قدیم آباد گردد؟

شود آیا دوباره مهربانی؟

کند دائم دلم را میزبانی؟

شود آیا که پایانی نگیرد؟

سرافرازی دل - هر گز نمیرد؟

شود آیا که ایمان در دل من

ببندد همچو پیمان در دل من؟

شود گیرد غم دل جای غصه؟

دوباره از غم دل نقل و قصه؟

شود آیا که دل از رخ بپرسد؟

طلبکار از رخش پاسخ بپرسد؟

بپرسد از رخش بی پرده و باک

کند خود را ز پرسش عاری و پاک

* * *

دلیل مردگی این دلم چیست؟

رخ دل! فاش گو! کان مشکلم چیست؟

چرا ای رخ دگر دل دل نباشد؟

نه زیبا و قشنگ، خوشگل نباشد؟

چرا پرپر شد اما پر نگیرد؟

شعف، شادی، سماعی سر نگیرد؟

چرا دل مرکز جانم دگر نیست؟

چرا دیگر دلم مهد سفر نیست؟

چرا دل - مرده شد نایی ندارد؟

برای همدلی جایی ندارد؟

چرا بی پرده گی اش پرده در شد؟

برایش دلبری اش بی ثمر شد؟

چرا دل در خودش داغی ندارد؟

نه گل بلبل و نه باغی ندارد؟

چرا خون می تپد سرخ و خودش زرد؟

مگر ای رخ دلت چونی گنه کرد؟

چرا آخر دل انبار چرا شد؟

دل پر معنی ات باد و هوا شد؟

* * *

شود آیا که پاسخ بشنود دل؟

بدون پرده از رخ بشنود دل؟

رخ دل پاسخی دارد بر دل؟

دوباره می شود او دلبر دل؟

* * *

رخ دل پاسخی در دست دارد

همان پاسخ که کامل هست دارد

همان پاسخ که دل را جان دهد باز

دل آواره را سامان دهد باز

همان پاسخ که دل را می کند شاد

دل ویرانه را گرداند آباد

کند دل را سرای مهربانی

سرای همدلی و همزبانی

کند دل را دلی بس جاودانه

دلی که می تپد در هر زمانه

همان پاسخ که ایمان در دل آرد

گل خوشبوی پیمان در دل آرد

غم دل جانشین غصه گردد

دوباره از غم دل قصه گردد

همان پاسخ که هم صافست و ساده

و پرسشها کند از دل پیاده

* * *

و اما رخ چنین با دل سخن گفت

دمادم با دل ازمشکل سخن گفت:

تو می دانی چه کردی با خودت دل؟!

تو بودی باعث باران مشکل

زبس با مردگان دمساز گشتی

دلی دلمرده و بی آز گشتی

دلت دیگر نه آن دل بوده بودی

دلی پژمرده و بیهوده بودی

دل پژمرده ای دل پر نگیرد!

دگر ذکر و سماعی سر نگیرد!

دل و جانت ز جانان دور گردید

که پنداری دلت در گور گردید

دلت را بر دل جانان قرین کن

گهی از دوری اش دل را غمین کن

وضو برگیر - نمازی را به راز آر

نوایی از دعا قرآن به ساز آر

دوباره می شود دل مرکز جان

سفر از راه دل با صوت قرآن

دوباره زنده می گردد دل رخ

همه پرسش شود دارای پاسخ

دگر بی پرده گی ات پرده در نیست

برایت دلبری ات بی اثر نیست

اگر دلجان! تو هم با جان نشینی

اگر با همره ایمان نشینی

اگر دیگر نگردی خام خامان

اسیر بیخودان و بی کلامان

اسیر رهزنان خلوت و سیر

به ظاهر کاتبان منطق الطیر

اگر دل! هم - ره و راهی - ببینی

به جای خس تو با خاصی نشینی

دلت غمخوشه های داغ روید

دلت راه فروغ باغ جوید

دلت سرخست آنوقت مثل خونش

مداوا می شود حال زبونش

گناه دل فقط دوری زجانست

همان جانی که قرآن زمانست

همان جانی که از جانان جدا نیست

خدا داند که جانان جز خدا نیست

اگر دل همنشینی با خدا کرد

اگر از غیر او خود را جدا کرد

دگر دل جای انبار چرا نیست

دل پر معنی ات باد و هوا نیست

دل آنگه مخزن اسرار حقست

رخ دل طوطی اقرار حقست

 

پنج شنبه

24 ماه مبارک رمضان

11/5/1392

5:40

شعر از: ناله رامسری

cze

روزبـــــــــهء هـمـیـــــــشـــــــــــــــه زنـــــــــــده یــــــــــــاد


عکس های خفن


(( روزبه جان ))

رشید و با صلابت چون شهیدی

چه مردانه مقامت را خریدی

وراء باورمان گشته ای چون

همه را دیده ای خود را ندیدی

زبان حال ما گر چه حزین است

به وصل حق ز دریایش رسیدی

بسان پر سفید مرغان دریا

تو هم با رو سپیدی پر کشیدی

همیشه جاودان و زنده یادی

ز بس در یادمان خوبی تنیدی

جمالت از کمالاتت خبر داشت

که اینسان سوی آفاقت رهیدی

الهی جایگاهت در بهشت است

بهشتی بودی و طعمش چشیدی

ندارد «ناله» جز یاد خوش از تو

چو اشکی حال از چشمش چکیدی

« ناله رامسری »

عکس های خفن

كاش... نمی دیدم که...

عکس های خفن

کاش من می مُردم

و نمی دیدم که

همه احساس مرا

می دُزدند

و کسی نیست بپرسد:

چه کسیست؟!

دزدِ سرگردنهءاحساست

کاش من می مُردم

کاش من می مُردم

 

شعر از: ناله رامسریعکس های خفن

از محمد به ناله - ویا - از ناله به محمد

تبادل لینک رایگانتبادل لینک رایگان

محمد جان سلام: شعرت راخواندم که در وبلاگت نوشته بودی:

http://www.mtamani.blogfa.com/

((88))

فیلم هندی بزنیم

درخت شوم

تو نشیمنگاهت را بچسپانی به من

بزنیم دفاعِ مقدسی

سریال    

بسیجی شوم

با سربند ((نه شرقی   نه غربی ))

به خط

          بزنم

         از ان طرف دشمن بیرون

با یک قبضه کلاشنکف مارک دار

                               شش جیب شلوار

تو نامه پست شوی

    بنویسی

به اندازه شهیدان کوچه ی مان دوستت دارم


خاکی بزنیم

ایران شوی _برقصی گربه

آمریکا شوم _توپ

سر هیچ قرار رسمی نزنیم

 

خاک بر سر شوم

بزنم توی جوب

تو گل گلی شوی این همه چادر

آهی بکشی

عاشقت بروم

ترک بشوم عادت این همه مرض را

بعد به خواسنگاریت بیایم و...

خان دادش سرش را برود     بالا

عروس شوی     خورشید

خون جلوی چشمانم را برود

             ****

بزنیم اصلن از این شعر بیرون

لب مرز

تو روسری ات را

از پنجره ی اتوبوس پرت کنی بیرون

ومن

   عاشق بغل دستی ات

                  بروم

بعد همه با هم بخوانیم

 این گربه برای مان گربه نمی شود

                                                          92

##################################################

پس از خواندن شعرت در ادامه برایم آمد که باید ذکر می شد ودر وبلاگم درج که:

(( گربه ای ها موش... می روند))

نه من که فقط وطن پرستم

و نه تو که

که؟! را می پرستی

هر آنچه بود و نبود

هنوزم هست

هر آنچه که هست هنوز

تا سرانجامت...

خواهد بود

چه می شود کمی قدم زنی در علائق من

که من اینک زده ام در تو

که من اینک فقط قدم زده ام در...

علائقی که در تو نیست

که با توست

علائقی که همراهت شده است

و نه تو همراهش

من من من

نمی دانم

نادانم اما

می فهمم مثل همیشه احساسم را

که مرا نه مجبور به زیستن می کند

جز اینکه بخواهم احساس کنم

 حتی اگر بگویی:

"این گربه برای مان گربه نمی شود"

دلم برای "گربه ای ها" تنگ می شود

اگر که دگر

"این گربه برای مان گربه نمی شود"

چون

"گربه ای ها" همه

موش

        به قول شما:

                          می روند!

با تقدیم ارادت و احترام:

عکس های خفن

یعقوب(فرشید)مسگرانکریمی
متخلص به ناله رامسری

مانیتورینگ کاندیداتورها


به نام باعث جان و نان و نام


مــــانـیـتــــــوریـنـــــــگ کاندیداتورها

تبادل لینک رایگان

وقتی می خواهم دربارهء مسائل انتخاباتی و خاصه کاندیداتورها قلم در دست گیرم به یاد می آورم که خود نیز چه به عنوان کاندیداتور در بخش انتخابات شورای اسلامی شهر رامسر کاندید بوده و در مقطع قریب 14 ماه باقیمانده از دور دوم شورای اسلامی شهر رامسر به عنوان عضوی از شورای اسلامی شهر رامسر فعالیت داشته ام؛ وچه به عنوان نیروی فعال و طراح و مبتکر تبلیغات انتخاباتی البته با میزان شناخت و تجربهء همان زمان در ستادهای انتخاباتی در چهار دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزه انتخابیهء تنکابن و رامسر و دیگر حوزه های انتخاباتی مجلس شورای اسلامی فعالیت نموده ام.

لذا تجربیاتی که چه از طریق فعالیت به عنوان نیروی فعال ستادی و طراح تبلیغاتی؛ و چه از طریق تجربیات حاصله از خدمتم در مقطع قریب 14 ماه باقیمانده از دور دوم شورای اسلامی شهر رامسر به عنوان عضوی از شورای اسلامی شهر رامسر؛ بانضمام پژوهش ها و مطالعات مختص به انتخابات در سالیانی که دور از خدمات اینچنینی بودم در کنار دیگر فعالیتهای فرهنگی و هنری ام اقدام به « آسیب شناسی شناخت و بررسی و انتخاب جریان انتخابات و کاندیدها » با نگاه علمی تجربی نمودم.

ابتدا گمان بردم که حیطهء مطالعه و بررسی جریان انتخابات و کاندیداتورها به مانند حوزه های انتخابیهء شان دارای حد و مرزی است اما به واقع به هنگام « آسیب شناسی شناخت انتخابات و کاندیداتورها » متوجه این مهم شدم که انتخابات ذاتی ثابت دارد، - که در مقاله فراخوان « ذات و مرضات! انتخابات. » مفصلِ مختصر، ذات انتخابات را توضیح داده ام -  پس باید برای مطالعه در این بخش به گونه های مختلف انتخابات مراجعه کرده و به جهت تطبیق و مقایسه و تفسیر، به موضوع انتخابات در ملل مختلف نیز دقت نظر داشته باشم تا به؛ طرح اولیه مدل خاص انتخابات و کاندیداهای انتخاباتی میهن اسلامی مان و حداقل منطقهء مدنظر فعالیت انتخاباتی مان به عنوان مدل قابل ارائه « رفتار انتخاباتی » ای که نشات گرفته از « شناخت جریان انتخابات و کاندیداتوری » باشد؛ دست یابم.

آنقدر این بحث سیستماتیک و چیدمانی است که هر چقدر در چیدمان بحث انتخابات و کاندیداتوری موفق عمل کنیم سیستم چیدمان شبکه ای انتخابات و کاندیداتوری به طور خودکار، منابع نوین دیگر را برای ادامهء چیدمان بحث، می طلبد که این امر خود، منجر به تازگی و نوشدن هربارهء انتخابات و جریانهای مرتبط آن و همچنین دقت در تدوین طرح اشاره شده، می گردد.

از جمله مسائل چیدمانی بحث سیستماتیک انتخابات و کاندیداتوری مسئلهء « مانیتورینگ کاندیداتور » می باشد که متاسفانه مــــانـیـتــــــوریـنــــــگ کاندیداتورهای انتخابات مجلس شورای اسلامی حوزهء انتخابیه تنکابن و رامسر، و شورای اسلامی شهرها و روستاهای شهرستان رامسر خاموش است.

مانیتورینگ به مشاهدات با و بدون واسطه به موضوع انتخابات و کاندیداتوری و مسائل حوزهء انتخابیه و ارائهء گزارش نتایج منجر از تحقیق و ارزیابی در امر انتخابات و کاندیداتوری در هر یک از گونه های انتخابات و حوزه های انتخابیه گفته می شود که می تواند در غالب سخنرانی، چاپ مقاله و وبلاگ و سایت (به قول دکتر محمود فلکی - آشیانهء اینترنتی) و طرق دیگر بهره گیری از ابزارهای ارتباطات، حتی « کتاب » و بروشور روشن بماند.

تاکید دارم منظورم از روشن بودن مانیتورینگ آنچنان که هماکنون برخی از کاندیدا ها گمان می برند که مانیتورینگ شان روشن و پر فروغ است، نیست؛ چون اینگونه روشن بودن به معنای عدم وجود منابع و گزارشات محققانه و موثق در امر انتخابات و کاندیداتوری و حوزهء انتخابیه شان در محتویات مانیتورنگ شان می باشد.

چنانچه گاها اگر دیده می شود که در میان ادعای من مبنی بر خاموش بودن مانیتورینگ تمام کاندیداها، در نتیجه همچنان در اغلب انتخابات، منتخبی برگزیده می شود؛

نخست باید اذعان نموده و معترف شوم که به دلیل برخوردای از احذاب تشریفاتی و صرفا فعال در حیطهء زمانی انتخابات و عدم فعالیت دائمی آنها، ما به رای دادن به « خاموش و خاموشی » عادت کرده ایم.

و دیگر اینکه ما نیز به عنوان رای دهنده دارای مانیتورینگی به مانند مانیتورینگ کاندید انتخابات به عنوان رای گیرنده، خاموش و یا فاقد ارزش محتوایی می باشیم. اگر غیر از این بود، حداقل در دوره ای از انتخابات حوزهء انتخابیه تنکابن و رامسر در مجلس شورای اسلامی با انتخاب کاندید مطلع و متفکر و برنامه مند و برنامه ریز و جمع محور و نه خودمحور، و یا با اقدام به انتخاب یک دست و معیارمند در انتخابات شورای اسلامی شهر رامسر؛ نتایجی بهتر و با سرعت و دقت بیشتری را شاهد بودیم.

 در گام نخست برای ایجاد و احیای مانیتورینگ کاندیداتور و یا رای دهندگان ابتدا باید اجزای متشکله و منابع و اهداف مورد نیاز برای یک سیستم مانیتورینگ هوشمند و پر محتوا برای هر یک از دو طیف مخاطب انتخابات یعنی رای دهنده و رای گیرنده که برای هر طیف و حوزه و حیطهء انتخاباتی متفاوت خواهد بود، شناخته و در جهت تامین آن اجزا و منابع و اهداف گامی اساسی برداریم.

سمادا ( ستاد مردمی و آزاد و دائمی انتخابات ) - که در آینده بیشتر با فعالیتهای آن که در جهت ارتقاء سواد مرتبط با جریان انتخابات و مسائل پیرامونش می باشد، آشنا خواهیم شد؛ - به جهت احیای مانیتورینگ طیفهای مخاطبان انتخاباتی به بررسی اجزا و منابع و اهداف مورد نیاز ایجاد مانیتورینگ انتخاباتی، مطالعاتی گسترده و عمیق را در قالب زیر :

ü    اجزا و منابع و اهداف مانیتورینگ کاندید:

1.      اجزا:

2.      منابع:

3.      اهداف

ü    اجزای و منابع و اهداف مانیتورینگ رای دهند:

1.      اجزا :

2.      منابع :

3.      اهداف :

پیگیر شده است که قابل ارائه برای ایجاد پیروزی دو سویه طیفهای رای دهنده و رای گیرندهء در انتخابات باشد.

          مع الوصف؛ نتیجهء عجیب کلیه مطالعات « سمادا » در خصوص انتخابات و مسائل پیرامون آن، دراماتیزه بودن منطبق بر واقعیت انتخابات می باشد که از ساختار چیدمان شبکه ای اجزا و منابع و اهداف انتخاباتی نیز برخوردار است که این ادعا به خودی خود، شاه کلید ورود به عرصهء انتخاباتی گوناگون چه به عنوان رای گیرنده و چه به عنوان رای دهنده می باشد.

          با امید به اینکه با شناخت مطالعه محور و مشاهده گر جریان انتخاباتی و مسائل پیرامونش به منظور تعمق و توسعه سواد انتخاباتی، گامی همگانی برداشته شود، همچنان اعتقادم بر این است که؛ در نقد نوشته هایم را برای ورزیده شدن ایده های بحث، باز و پذیرا گذاشته و منتظر دریافت نظرات و پیشنهادات راهبردی همجهت با مباحث می باشم.

با تقدیم احترام فراوان:

عکس های خفن

یعقوب (فرشید) مسگرانکریمی

 

           

ذات و مرضات! انتخابات.


ذات و مرضات! انتخابات.

تبادل لینک رایگان

ذات:

همه باید بدانیم حقیقت این است که مراسم انتخابات ذاتا بر محور واقعیت بنا شده است که قوانین و تصمیمات متخذه مصوب، نقشهء عمومی برگذاری آن می باشد. بنابراین هر گونه رفتار درست و حتی نادرست فردی و گروهی چه به عنوان رای دهنده و چه با عنوان رای گیرنده در قبال انتخابات، ذاتا واقعیت خواهد داشت پس باید پاسخگوی رفتارهای انتخاباتی، خود افراد و گروه ها باشند.

اما نکته اساسی بحث در این است که پاسخها نیز چه درست و چه حتی نادرست ذاتا واقعی بوده و معرف واقعیت ذهنی پاسخگو به هنگام پاسخگویی و معیارِ سنجشِ واقعیتِ حقیقیِ وقایعِ رفتاریِ افراد و گروه ها نیز می باشد.

بنابراین انتخابات یک روال و روند واقعی می باشد و واقعیت انتخابات ریشه در طبیعی بودن روال و روند واقعی انتخابات دارد.

دلیل طبیعی بودن روال و روند واقعی انتخابات، حاکم بودن قانونِ طبیعیِ پاندولیِ اتفاق یعنی : عمل و عکس العمل در تحرکات انتخاباتی و تاثیرگذاری این قانون در ایجاد رفتار انتخاباتی می باشد.

ضمن اینکه طبیعی بودن امر انتخابات به دلیل وجود قانون طبیعی پاندولی اتفاق که در عرصهء انتخابات به اصلی کتمان ناپذیر تبدیل می شود؛ به خودی خود باعث بروز حقیقت انتخابات نیز خواهد شد.

بنابراین اهمیت رفتار انتخاباتی را می توان با توجه به عمل و عکس العمل افراد و گروه ها در انتخابات، که رابطهء حیاتی و بی واسطه با میزان دانش و آگاهی، بینش و سنجش، توانمندیها، نیات و احوال ذاتی افراد و گروه ها چه از طیف رای دهنده و چه از طیف رای گیرنده دارد؛ قیاس نموده و سنجید.

مقصود این است:

کسانی که شاخص هایشان قوی تر، مشروح، محاسبه شده و برنامه ریزی و مدون شده باشد عمل و عکس العمل قویتری نیز خواهند داشت.

نکتهء طلایی اینکه همین اشخاص چنانچه عمل و یا عکس العمل نادرستی را مرتکب شوند به صورت طبیعی و واقعیت محور از بازتاب معکوس و سئوال برانگیز بیشتری برخوردار خواهند شد که این خود بیانگر حقیقت رفتار واقعی انتخاباتی است.

پس حالا که انتخابات به عنوان امری واقعی و طبیعی در رفتار ما تاثیر می گذارد؛ خوب، بجا و ضروری می باشد که از تاثیر متقابل رفتارمان بر طبیعت و واقعیت انتخابات نیز آگاه باشیم. نتیجهء انتخابات نتیجهء عملکردِ طبیعتِ واقعیِ انتخابات است.

نتیجهء بحث اینکه؛ کاندیداتورها و مردم با هر میزان دانش و آگاهی، بینش و سنجش، توانمندیها، نیات و احوال ذاتی، به دلیل طبیعی بودن ذات واقعی انتخابات، رفتارشان واقعیت داشته و هیچکس نمی تواند واقعیت خود را پنهان نماید و اگر هم بخواهد واقعیت خود را پنهان کند به صورت طبیعی و خودکار طوری پنهان می کند که همه می فهمند که چه کسی واقعیتِ پنهان شده دارد.

پس همچو کبکان سر به زیر برف شده ها نباشیم وقتی می دانیم واقعیت انتخابات حقیقت دارد و این واقعیت به صورت طبیعی در جریان است و هر عملی عکس العمل مختص به خود را داراست.

انتخابات عرصه بیان افکار و اندیشه ها، طرحها و برنامه ها در قالب تشریح، محاسبه و برنامه ریزی شده و مدون است و بن مایهء هر کدامشان تعقل است.

برنامه ریزی برای انتقال مفهوم افکار و اندیشه ها، طرحها و برنامه های انتخاباتی اولین و اساسی ترین گام انتخابات است و انتقال افکار و اندیشه ها، طرحها و برنامه ها زمانی صورت می پذیرد که برنامه هایمان بر اساس زمینهء حافظهء عقلی و تاریخی مردم منطقهء انتخاباتی شکل گرفته باشد و نه بر اساس حافظهء عاطفی آنها.

در حالی که انتخابات به وقوع پیوستهء بیشماری، خلاف این روند را واقعیت بخشیده زیرا نخبگان کاندید در عوض بیان افکار و اندیشه ها، طرحها و برنامه هایشان از حافظهء عاطفی مردم بهره جسته و بدون اینکه از برنامهء درمان دردها و کاستی های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیره سخن بگوید و ارائهء برنامه نماید فقط با بیان شیوا و مصیبت خوانی دردها و کمبودها از حافظهء عاطفی و تشنهء مردم بهره جویی می نمایند.

 

مرضات!

1.      قوت و ضعف.

"قوت" در تعریفی عجیب و کشف شده از نظر عموم مخاطبین انتخاباتی یعنی؛

« نکاتی که در هنگام تایید خودمان به زبان می آوریم!! »

به عبارتی دیگر؛ ما اغلب در بررسی خودمان قوتهای خودمان را ملاک و معیار قرار می دهیم و ضعفها را نادیده گرفته و مطلقا فراموش می کنیم و اینچنین نتیجهء بررسی خودمان هم معیوب می شود.

همچنین "ضعف" در تعریفی عجیب و کشف شده از نظر عموم مخاطبین انتخاباتی یعنی؛

« نکاتی که در هنگام تکذیب دیگران به زبان می آوریم!! »

به عبارتی دیگر؛ ما اغلب در بررسی دیگران، ضعفهایشان را معیار و ملاک قرار می دهیم و قوتهایشان را  نادیده گرفته و اینچنین نتیجهء بررسی دیگران نیز معیوب می گردد.

اما فاجعه اینجاست که:

افراد و گروه هایی هستند که سعی وافی دارند تا در تایید خود ضعف های خویش را با انتشار رفتار انتخاباتی فروتنانه و روشنفکر مآبانه به عنوان نکات قوت خویش به مخاطبین بقبولانند

و شنیع تر آنست که:

برای تکذیب و تخریب دیگران نکات قوت دیگران را ضعف تلقی و تبلیغ می نمایند.

حساس بودن انتخابات در این نکته نهفته است که:

واقعیت انتخابات از تفاوت و گوناگونی و تلون گول زننده ای برخوردار است.

 

2.      آدمِ خوبِ مضر!

آدمِ خوبِ مضر! صفت شخصی می باشد که در انتخابات فقط معیار "آدم خوبی بودنش" موجب مقبولیت وی می شود و توان و یا ناتوانی اش در امور محوله را کاملا نادیده گرفته است.

آیا شما از آن دسته از مخاطبین انتخابات هستید که مقبولیت کاندید را به "آدم خوبی بودنش" می دانند؟!

آیا هیچوقت به نزدیکترین و مهربانترین اشخاص خود به عنوان نمونه مادر خود اجازه می دهید به دلیل اینکه مهربان و با وفا و به معنی عینی مادر و آدم خوبی است به فرض مثال چشم آسیب دیدهء شما را زیر تیغ جراحی ببرد در حالیکه دانشی از پزشکی چشم هم ندارد؟

اگر هرگز به خودتان اجازهء چنین عمل جراحی را حتی به مادر خود نمی دهید، پس چگونه می شود که؛ سرنوشت حساس دیار خود را با رای دادن به دست کاندید انتخاباتی ای می دهید که فقط آدم خوبی است و هرگز فکر و اندیشه، طرح و برنامه ای مشروح، محاسبه شده و مدون برای درمان دردها و کاستی های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و غیرهء دیار و سرزمینش، تدوین و قابل ارائه در دست نداشته، چون هرگز خوب و موثق نیاندیشده است؟! 

بنابراین از همین روست که اغلب کاندیداتورها با توجه به خلع عاطفی اجتماعی و سیاسی مخاطبین انتخابات با بهره گیری از حافظهء عاطفی مردم و اتخاذ منش فروتنانه و روشنفکر مآب، دلربایی پیشه کرده و چون آدم خوبی می باشند حمایت می شوند و متاسفانه مردم نیز از این انتخاب پس از گذشت اندکی از زمان انتخابات و با رجوع به حافظهء عقلی و تاریخی خویش، از انتخاب کاندید منتخب و گاها به شرکت در کلیت انتخابات شک کرده و مایوس می شوند.

لذا پیشنهاد می شود برای رهایی از یاس انتخاباتی که محصول رفتار بدون برنامهء انتخاباتی از سوی خودمان چه به عنوان رای دهنده و چه به عنوان رای گیرنده می باشد؛ با برخورد برنامه ریزی شده و جدولمند و تعهد برانگیز از سوی طیف رای دهنده در انتخابات؛ از ورود کاندیداتورها به وادی حافظهء عاطفی مخاطبین شان به وسیلهء مطالبهء تعهدنامه و برنامهء اندیشیده شدهء مکتوب از یکایک کاندیدها، جلوگیری شود.

ما به وسیلهء این مقاله گام نخست، که آشنایی با "ذات و مرضات! انتخابات" می باشد را برای ارائهء برنامه های انتخاباتی هدفمند و نتیجه محور برداشته ایم و همیشه نیازمند و منتظر دریافت رهنمودهای دقیقتر شدن برنامه هایمان از سوی مخاطبان انتخاباتی خواهیم بود.

بدین منظور به زودی هر چند برای انتخابات مختلف آتی کشور و منطقه و شهر و روستا، طرح « سمادا - ستاد مردمی و آزاد و دائمی انتخابات » در قالب فراخوان به منظور تکامل طرح مزبور و ایجاد برنامه ای عملی، منتشر می گردد.

به امید همگامی متعهدانه و اندیشه مدار یکایک شما عزیزان؛ خواهشمندیم به ما اجازه دهید فقط به فکر پیوستن همگامان به همدیگر باشیم.

به امید وقوع آرزوهای شدنی

ستاد مردمی و آزاد و دائمی انتخابات

(( ســمـــــــــادا ))

عکس های خفن

فرشیدمسگرانکریمی