پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

بودن یا نبودن استاندار مازندران!!

نمی دانم چگونه است که با این همه عقب ماندگی فرهنگی اقتصادی درغرب مازندران چگونه به خود اجازه داده اید ، که خواسته «مردم غرب استان» وهمه مطالبات چند دهه ساله آنان را دریک کفه ترازوقرارداده و«خواسته سیاسی» خویش را تنها درکفه دیگرقرارداده سپس با غروربه بهانه دفاع کاذب ازحقوق جامعه انسانی وصیانت ازحریم جغرافیایی مازندران کنونی اعلام فرموده اید:

«روزی که مازندران تجزیه شود ، طاهایی می رود...» ودربخش دیگری ازاین مظلوم نمایی، تجزیه مازندران را خیانت به مردم استان عنوان کرده اید که معنای این سخن درلفافه پوشیده مانده است.

اندرحکایت استانی شدن غرب مازندران وبودن یا نبودن استاندار!!

فرصت سوزی در«اقتصاد بومی» و«استقلال اقتصادی» مازندران

استان مازندران ازجمله استان هایی است که به خاطرویژگی های منحصربفرد آن بخصوص خاک حاصلخیز، آب وبارش باران فراوان ، جنگلهای انبوه ومهمترازآن همجواری با دریای خزرکه یک پل ارتباطی ارزان میان کشورهای ساحل نشین منطقه برقرارکرده است، می طلبید یکی ازموفق ترین وپیشرفته ترین استان های کشورازنظر«اقتصاد بومی» و«استقلال اقتصادی» باشد. با این وجود، آنچه مشاهده می شود جزاین است ومسئولان منطقه هرگزآنطورکه شایسته است نتوانسته ازموقعیت موجود برای رشد وتوسعه این آب وخاک گام بردارند. هرچند همواره مسئولان مربوطه با هدف بهره مند شدن ازپتانسیل یاد شده ، به برگزاری همایش های فرهنگی، سیاسی واقتصادی اکتفا کرده که البته آن نیزبه خاطرعدم بازدهی مناسب بی نتیجه بوده ویا کم اثر؛ چنانچه تحول چشمگیری دراین استان رخ نداده وآهنگ توسعه درآن به کندی نواخته شده وصدای آن به گوش نرسیده ونمی رسد.

هوشنگ امیدی نژاد /خبرنگار

چنین است که فرصت سوزی های بسیاری درنیروی کاروسرمایه انسانی واقتصاد بومی که می توانست ومی تواند به کمک اقتصاد ملی دربخش های مختلف اعم ازکشاورزی، دامپروری وگردشگری ، آمده وبازوی مهمی به حساب آید ؛ بوجود آمده وبه طبع سبب سرخوردگی نیروی جوان وتحصیل کرده شده است.

بدون تعارف اگرفارغ ازآمارهای رسمی واداری، نگاهی دقیق به عمق جامعه انسانی وسیمای شهری استان مازندران داشته باشیم ؛ درمی یابیم که بجزقسمت کوچکی ازآن ، فقرفرهنگی وملزومات آن، فقراقتصادی ومهمترازهمه فقرصنعتی دربخش اعظم این استان به ظاهرآباد ، فریاد می کند وچهره دهشتناک فقرپنهان درزیبایی های فریبنده آن شده است ومتاسفانه ازاین میان طبقه متوسط وضعیف جامعه کنونی به ناچارتحت فشارهای روحی وروانی قرارگرفته که مسلما دستاورد شوم آن نیزبه خطرانداختن سلامت شهروندان وکانون گرم خانواده ها است.

اینجاست که هنوزنمی دانیم ، نمی دانند ویا نمی خواهند که بدانند یا نمی گذازند که بدانیم ویا خود نیزنمی دانند که چگونه باید بدانند که چگونه برای مدیریت سیاسی ، اجتماعی وفرهنگی ، اقتصادی این بخش ازخاک ایران عزیزتصمیم گرفت. براساس همین سیاست اشتباه به گونه ای رفتارشده ودیرزمانی است که استان مازندران درنگاه وباورعامه مردم وحتی مسئولان دستگاههای اداری به دو پاره فرهنگی اجتماعی وجغرافیایی «شرق مازندران» و«غرب مازندران» تقسیم شده است.

مسلما نتیجه سیاست موجود حاکی ازضعف سیستم مدیریتی استان ونهایتا عدم کارایی دست اندرکاران مربوطه است که نتوانسته نقش محوری خویش را به منصه ظهوربرسانند، چون آن طورکه پیداست درقبال انجام مسئولیت خویش پیرامون رسیدگی به مطالبات مردمی استان ازگلوگاه تا رامسرکوتاهی به عمل آورده لذا آنچه حاصل شده عدم رضایت مندی شهروندان بویژه ساکنان «غرب مازندران» ازنوع مدیریت استان ودستگاه اداری حاکم برآن است.

نگارنده ضمن احترام به مسئولان ، کسی یا کسانی را متهم به نقض قانون وکوتاهی نمی کند بلکه خود راوی حکایتی است که مثل نقل ونبات ، شیرینی کلام شهروندان است والبته این «شیرینی کلام» حاکی ازوجود طنزی گزنده است که به یقین بیشتربه تلخی گرایش دارد وصد افسوس که صاحب این قلم نیزبه آن اعتماد داشته وظهورآن را باورکرده ونوید می دهد که به هوش باشیم!!!

گفتن ندارد اما همه براین مهم واقف هستیم که نمی توان چشم برحقیقت بست وکروکورشد وازوضعیت موجود اعلام رضایت کرد که اگرچنین باشد آنگاه خیانت به سیرصعودی وپیشرفت منطقه صورت گرفته وهمگی دراین «جنایت خاموش» دست داشته ایم.!

به راستی شتاب فقرومشکلات موجود تا کجا باید پیش رود تا مسئولان محترم کشوری واستانی بخصوص استاندارمازندران برای رفع آن وچالش های احتمالی چاره اندیشی کنند. متاسفانه یا خوشبختانه بهانه ای به نام مسئله تحریم پیش آمده وبعضی ها ، ناکارآمدی خویش را درپشت این پرده کهنه پنهان می کنند درحالی که دستان بی هنرشان خالی ازمقابله با بحران های غیرقابل پیش بینی است پس تمام راههای نرفته را به روی خود وکسانی که منتظراقدام آنان هستند مسدود می کنند. چنین است که نارضایتی مردم استان بخصوص شهروندان «غرب مازندران» که دستانشان ازبودجه واعتبارات عمرانی کوتاه است، شکل وشمایلی جدید به خود می گیرد که حاصل آن استقلال اداری وتشکیل استان جدیدی درقلب مازندران را نوید می دهد که صد البته این چاره کارنیست اما شاید آغازراهی باشد که مردم غرب استان پس ازسالها محرومیت به حقانیت حقوق شهروندی خویش رسیده وتوسعه منطقه را احساس کنند.

حال که مرم «غرب مازندران» به باورخویش درراستای دستیابی بهتربه حقوق شهروندی تصمیم به جدایی ویا استقلال این خطه ازخاک پاک ایران را درسردارند، باید دانست دنیا به آخرنرسیده که «مهندس طاهایی» استاندارپاک دست مازندران درواکنشی عجیب نسبت به خواسته مردم، سخن ازرفتن به میان می آورد!! چون دستاورد حاضردستپخت مسئولان مرکزنشین است که ناخواسته سازجدایی را کوک کرده وبه دست مردم غرب استان داده تا آن را بنوازند که البته برای شنیدن نوایی خوش هم که شده ، آنرا خواهند نواخت.

اینک روی سخنم با استاندارمحترم مازندران است، «ای تومرد سیاست» شما «مازندران یکپارچه» را به هرقیمتی که شده دوست می دارید حتی اگرتوانایی مدیریت آن درتوان مسئولان نباشد، اما نگارنده که زندگی با قلم وکاغذ پیشه اوست ، ضمن احترام به سلیقه شما ودیگرهمراهان، به «مازندران پیشرفته»  می اندیشد. چه دایره حصارآن کوچک باشد وچه نامحدود، فرقی نمی کند مهم رشد وبالندگی فرهنگی، اجتماعی وسیاسی ، اقتصادی آن است که صد افسوس اینک که شما سکانداراین استان همیشه سبزوپرازنعمت هستید، دیده نمی شود واین خیلی غم انگیزاست!!

نمی دانم چگونه است که با این همه عقب ماندگی فرهنگی اقتصادی درغرب مازندران چگونه به خود اجازه داده اید ، که خواسته «مردم غرب استان» وهمه مطالبات چند دهه ساله آنان را دریک کفه ترازوقرارداده و«خواسته سیاسی» خویش را تنها درکفه دیگرقرارداده سپس با غروربه بهانه دفاع کاذب ازحقوق جامعه انسانی وصیانت ازحریم جغرافیایی مازندران کنونی اعلام فرموده اید:

«روزی که مازندران تجزیه شود ، طاهایی می رود...» ودربخش دیگری ازاین مظلوم نمایی، تجزیه مازندران را خیانت به مردم استان عنوان کرده اید که معنای این سخن درلفافه پوشیده مانده است.

باوربفرمایید ازشنیدن خبررفتن شما دست ودلمان نلرزید ونخواهد لرزید اما آنگاه که سخن ازخیانت به مردم مازندران را پیش کشیدید نه تنها دست ودلمان لرزید بلکه اندوه برروح کوچکمان سایه افکند ونگارنده را به فکرفروبرد . چه پیش آمده که استاندارمازندران دم ازخیانت می زنند درحالی که عده ای ازمردم تنها خواسته به حق خویش را دربرابراو مطرح کرده اند!؟ حضوراستاندارمحترم عرض می شود ، این مردم نجیب دیگرحوصله خاطره شنیدن وقصه گویی مسئولان را درخود نمی بینند.

برما اصحاب قلم ورسانه که نماینده مردم ونگهبان حقوق آنان هستیم واجب است که به شما احترام بگذاریم اما ازسوال خویش که سوال مردم است نمی توانیم بگذریم وآن این است منظورحضرتعالی ازخیانت به مردم استان به کدام پاره جداشده ازاین خاک است. به راستی ازمنظرشما تجزیه استان ویا به روایتی استقلال غرب مازندران ، خیانت  به «مردم شرق مازندران» است ویا «مردم غرب استان» که با بد ترین شرایط ممکن ساخته وگاه برای دریافت یک امضا اداری ازیک مدیراستانی مجبورهستند، یک شبانه روزطی طریق کرده وبه حضورمدیران استانی شریف یاب شوند که البته آیا باشند ویا نباشند وبا روی خوش ازآنان استقبال کرده وکارشان را انجام دهند. صادقانه مطرح می شود آمارنارضایتی مردم غرب مازندران ازاین بابت ازحوصله این قلم خارج بوده وفراترازآن است که حتی به زبان آید.

ازاینرو«جناب مهندس طاهایی» استاندارمازندران، اعتراف می شود شما باشید یا نباشید، بمانید یا بروید ویا نخواهند که بمانید؛ اما باورکنید وایمان بیاورید که جدایی غرب استان پایان راه نیست بلکه راهی برای رهایی ازسیطره یک جانبه شرق استان برمازندران است که این بارمردم منطقه ، یکصدا آمده اند تا برای سرنوشت نسل آینده تصمیم بگیرند. شما که ازنزدیک با این مردم زندگی کرده اید وبهترازهرکس دیگری با مشکلات آنان آشنایی دارید وخیلی هم خوب می دانید که مردمانی نجیب، باوقار، فهیم، قانونمند، ولایتمداربوده وپایبند به اصول اعتقادی نظام هستند وبا آنکه نزدیک به نیم قرن درپی خواسته خویش کوشش می کنند اما هرگزمانند برخی استانهای همجواربرای رسیدن به اهداف خویش دست به ناهنجاری نزده اند. پس کمک کن وسنگ جلوی این خواسته به حق نینداز، بلکه درشادی آنان سهیم شده وازدروازه تاریخ مازندران عبورکرده وتاریخ سازشوید که آنگاه دردل هم که شده به خویش افتخارخواهید کرد زیرا دل مردمانی را شاد کرده اید که تقریبا نیمی ازاستان مازندران را تشکیل می دهند.

پایان این حکایت، سخنی از«مارشال مک لوهان» جامعه شناس معاصرغرب است. وی پیرامون تحولات دنیای امروزمی گویدروزگاربه گونه ای پیش رفته که دنیا تبدیل به یک آبادی شده ومهمترین رکن آن فرهنگ ارتباطات وتبادل افکاراست». برهمین مبنا با توجه به ظرفیت های موجود وپیشرفت های روزافزون می رود تا«استان جدید ساحلی»درکنارگیلان ومازندران متولد شده ودراندک زمانی، بخاطررشد وتوسعه پایداردرصنعت توریسم وگردشگری،کشاورزی،دامپروری و...«مروارید ایران زمین» شود.پس به تولد زود هنگام آن ایمان بیاوریم ودرجشن باشکوه آن شرکت کنیم. به امید آن روز...

ایمیل نویسنده:


نظرات 1 + ارسال نظر
علی 1391/08/02 ساعت 12:14 ق.ظ

حالا که استان جدید تشکیل شده من و بچه های انحرافی خواهان جدایی و استان شدن کتالم و ساداتشهر هستیم و تقاضا داریم استان جدید به نام پوزخندستان نامگذاری شود !!!

فکر خوبی است..
ولی میترسم برخی !!! بگوید این خیانت در حق مردم رامسر هست و در صورت تشکیل از ... می روم
اونوقت تو این وضع کی باید خر را چرا ببرد؟

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.