پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

پژواک رامسر

آید به سوی ما باز ، هر کار زشت و زیبا!!!

ترسم از ترکان تیر انداز نیست/طعنه تیر آورانم می کشد

وی با ادبیات متفاوت از بیان دانشگاهی ،هم وطنان گلستانی را به واسطه جدا شدن از مازندران یغماگر معرفی نموده تا آب و گلی برای شیرین زبانی نوشته اش لحاظ شود،                           ولی حتی یک بار در یادداشت هایش از خویشتن خویش نمی پرسد که به چه بهانه ای گلستان از مازندران جدا ،امامزاده هاشم به استانی دیگر ملحق  و در ادمه همین روند استانی جدید در غرب مازندران تشکیل و بابل از آمل ،قائمشهر از ساری و... تفکیک خواهد شد؟

ترسم از ترکان تیر انداز نیست/طعنه تیر آورانم می کشد!!!

مسئله استانی شدن غرب مازندران با بیش از سه دهه قدمت چیز تازه ای نیست که امروزه با اتهام"خیانت به مردم استان"مدعیان تشکیل استانی جدید توسط استاندار دلسوز و محترم استان به باد فراموشی سپرده شود.

حال جای بحث دارد که کسانیکه که توسط رای مستقیم مردم و تنها به واسطه شعار تشکیل استانی جدید به کرسی های مجلس شورای اسلامی ،شورای شهر و... دست می یابند و این نهادهای مدنی برای مصالح مردم حوزه خویش تصمیماتی اتخاد می کنند ،چگونه به مردم یک استان خیانت می کنند که مجالی دیگر ی می خواهد و فرصت دیگری را طلب می کند.

ولی روی سخنم با آن گروه فرصت طلبی است که در پشت هیبت دیگران مخفی شده و چنان چنگال تیز خود را بر پیکری نحیف می کشند که با امکانات نابرابر فرصتی برای دفاع نبوده و ادعای دلسوزی را از خود تظاهر می سازند که نه دلسوزند و نه با واژه شهامت آشنایی دارند.

اخیرا مطلبی با عنوان "مازندران گوشت قربانی نیست"بر روی خروجی برخی از سایتها و در ستور برخی از جراید نگاشته شده که نویسنده به حکایت مذبور ،قصد حمایت از سخنان اخیر استاندار مازندران راجع به استانی جدید در غرب پرداخته و با ادبیاتی کاملا احساسی و تند به دفاع و اتهام مشغول گشته و با لیست برخی از اقدامات صورت گرفته در طول دوران انقلاب در شهرهای غرب مازندران به پیشرفت این خطه اشاره می کند.

این نویسنده که ثابت کرده مردی برای تمام فصول است ،قلم خود را برای هر بهانه و رویدادی بر روی کاغذ لغزانده و به زغم خود ادبیات تخصصی از خود به جای گذاشته است و در بطن موضوع خود را قیم استان مازندران می داند .

وی با ادبیات متفاوت از بیان دانشگاهی ،هم وطنان گلستانی را به واسطه جدا شدن از مازندران یغماگر معرفی نموده تا آب و گلی برای شیرین زبانی نوشته اش لحاظ شود،ولی حتی یک بار در یادداشت هایش از خویشتن خویش نمی پرسد که به چه بهانه ای گلستان از مازندران جدا ،امامزاده هاشم به استانی دیگر ملحق  و در ادمه همین روند استانی جدید در غرب مازندران تشکیل خواهد شدو بابل از آمل ،قائمشهر از ساری و... تفکیک خواهد شد؟

وی که فعال فضای مجازی نیز است و برای خود وبلاگی به اسم به ثبت رسانیده در مواجه سوالات فوق و بیت آیینه چون عیب تو بنمود راست،خود شکن آیینه شکستن خطاست با بی تفاوتی از کنارش گذشته و به شعور مخاطبان فضای مجازی نیز اهانت کرده و کامنت گذاران در زیر یادداشتهای مربوط به استان جدید را هتاک می نامد و متاسفانه باز هم به این سوال پاسخ نمی دهد که هتاکی چیست و اصالتا هتاک کیست؟

آیا مطالب استانی شدن غرب مازندران در رسانه های غرب استان نظیر دریادیم منعکس می شود که با مدیریت غرب استانی ها نظرات مخاطبان تایید می شود و یا در رسانه های شرق استانی نظیر مازندنومه ،دریانیوز،شمال نیوز،شمال فردا و ...

چگونه بزرگترین اهانتها توسط مخالفین تشکیل استان جدید در ذیل یادداشتها اهانت نیست ولی کامنت گذاران غرب استانی همگی هدفمند،هتاک و گروه بندی شده هستند؟

او که در یادداشت "مازندران گوشت قربانی نیست "اینگونه می پندارد که تشکیل استانی جدید در غرب مازندران تنها خواسته چند قلم به دست و فعال رسانه ای است ،یا در غرب استان اقامت نگزیده و به درستی از خواسته های مردم آگاه نیست و یا برای خالی نبودن عریضه صرفا مطلبی را به قلم آورده است.

نگارنده آن مطلب متاسفانه علی رغم لقب با مسمایش هیچ ارزشی برای نویسندگان و جوانان غرب مازندران قائل نیست و جوانان آن خطه را احساساتی می داند و با حب و بغض می نگارد که آنها قادر به رویت مصالح عالیه نیستند.

وای ،وای مگر انقلاب اسلامی به دست همین جوانان که در نظر شما قادر به رویت مصالح عالیه نیستند به پیروزی نرسید؟مگر پیروزی در جنگ تحمیلی به همت همین جوانان نبود؟چطور آنها آن موقع قادر به رویت مصالح عالیه نظام بودند و اکنون که نظری پیشنهاد می دهند و چون به مذاقتان خوش نیامد اینگونه نیستند؟

مگر معمار کبیر انقلاب اسلامی نفرموده بود که رهبر ما آن طفل 13 ساله ای است که نارنجک به کمر می بندد  به زیر تانک می رود؟

حال شما را چه شده است که خود را دانای کل می دانید و جوانان را احساساتی و نا بخرد؟

نویسنده محترم ،بگذارید باز هم میدان برای همین جوانان خالی شود و آنها میدان داری کنند چون تاریخ مصرف شماها و امثالتان که به توهین فرسایی روی آوردید گذشته است.

به جوان بودنمان افتخار می کنیم و شما نیز افتخار کنید که در جامعه ای زندگی می کنید که جوانانشان پویا و فعال هستند در حالی که اساتید ملقبانشان ، آنها را متهم به احساساتی بودن و عدم رویت مصالح عالیه محکوم می کنند.

به نظر می رسد که شماها به علت نزدیکی به کوره قدرت داغ شده اید که بدون توجه به جوانان و سخنانشان در پی تصمیم گیری هستید.

در پایان باید یادآور شوم که مسئله استانی شدن غرب مازندران از قبل از تولد انقلاب آغاز شده و با حمایت های همه مردم مراحل پایانی آن در حال سپری شدن است.ودلیل این مدعا نیز همین نوشته های و آن مصاحبه های تنش داری است که روحیه مردم این خطه را تقویت کرده و اراده آنها را مصمم می نماید .

...اندکی صبر سحر نزدیک است

مطالب مرتبط

مازندران گوشت قربانی نیست !


نظرات 5 + ارسال نظر
مجید شهسواری 1391/07/15 ساعت 06:51 ب.ظ

آقای عضو هیئت علمی دانشگاه نمی دونم چی چی!

سلام بردار
چرا واقعیت را نپذیریم که آب این دو منطقه توی یک جوب، نرفته، نمی رود و نخواهد رفت!!؟
چرا اختلاف فرهنگی محسوس بین این دو را درک نمی کنید؟
چرا انسانی با این همه کمال مثال شما لب به بازگویی این مسئله ی پر حماقت و محلول باز می کند؟
چرا با عدم علم و آگاهی از مسائل بین دو منطقه، نکته را با حس ناسیونالیزمی افراطی محک می زنید؟

دوست عزیزمان به نکته ی جالبی اشاره کرد؛ بنده هم به متممیت حرف ایشان یک دو بیت از حضرت سعدی را خدمت شما تقدیم می کنم:

تا مرد سخن نگفته باشد / عیب و هنرش نهفته باشد
هر بیشه گمان مبر که خالیست / شاید که پلنگ خفته باشد

علی 1391/07/15 ساعت 05:32 ب.ظ

سلام دکی جان جناب صادقعلی خان ! از مقاله ات خیلی خوشم آمد و من هم دویست و بیست و دو درصد با شما موافقم . یعنی چه هرکی شب می خوابه صبح پا می شه هوس طلاق و جدایی به سرش می زنه . زن که نباید این قدر عدم تمکین داشته باشه . از قدیم می گفتن که غرب مازندران بخصوص رامسر عروس شهرها است ! عروس هم به علت مؤنث بودن باید تمکین کنه وگرنه یکی مثل همین صادقعلی یا رجبعلی یا ... میاد و تمکینش میده ! اگه همه بخوان جدا بشن پس جواب ان همه مدیران و خاناده هاشون رو کی میده ؟این جا هم من با پوزخند سابق مخالفم و محکوم می کنم ... در شرایطی که ما نیاز به اتحاد داریم تا حال دشمنان را بگیریم این ها که فکر می کنم با اسراییل پالوده می خورند دم از طلاق می زنند ! گفته باشم اگه طلاق بگیرید ما حضانت بچه ها رو قبول نمی کنیم و نفقه هم نمی دیم .
درود بر صادقعلی و سایر دوستان تابعه .صادقعلی حمایتت می کنیم ... صادقعلی می خروشد غرب مازندران می لرزد . رنجبر رنجبر تو نور چشم مایی !!!

سجاد 1391/07/14 ساعت 08:15 ب.ظ

آفرین آقاى بهرامى . منتظر چنین واکنشى از سوى شما و سایر خبرنگاران غرب استان بودم . امیدوارم بتوانید این مطلبتان را در سایتهاى مختلف استانى منتشر کنید . حداقل در سایتهاى مربوط به غرب استان آن را منتشر کنید .

سلام می توانید جواب سئولات با موضوع : دوستانی که قصد بهانه جوئی دارند بخوانند !

دانش آموز 1391/07/14 ساعت 03:12 ب.ظ

جناب دکتر رنجبر /شما گروهی را موهن می خوانید حال آن که خود به شخصیت خود توهین می کنید!آخر چه فایده در وسعت مازندران که اینقدر برایش جوش می زنید و حاضرید عده ای از هم استانیهایتان به خاطرش در عذاب باشند؟!من در عجبم از شما!خدا را خدا را فقط بگویید که چه؟

حدود مرزی مازندران بزرگ بماند که چه؟همه در ایرانیم و همه ایرانی هستیم!استاد!اگرشما تراز شخصیت خود را در ارتفاعات نگه دارید کسی نیز موجبات سقوط آن را فراهم نمی کند!متعجبم متعجب! من یک دانش آموزم!دانش آموز!ولی حال که بیشتر می نگرم می بینم میتوانم عضو هیئت علمی دانشگاه شما باشم...!!!منتظر پاسخم!پاسخ!و اگر نبینم مطمئن می شوم که توانستم با چند جمله قانعتان کنم و نظرتان را تغییر دهم!

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.